ازتولد

توامندسازی والدین
يكشنبه, ۱۹ دی ۱۳۹۵، ۰۲:۵۶ ب.ظ

پادشاهی کودکان | چه فواید و زیانهایی دارد؟!

کمتر از دو سال هست که فرزنددار شدم و شاید یکی از مهم ترین دغدغه هام اینه که چطور کودک خودم رو به سمت رشد صحیح حرکت بدم. روزهای خیلی شیرینیه اما در عین حال خیلی هم سخته و مدام این فکر هست که آینده ی بچه چی میشه؟! (منظورم اصلاً مباحث مادی نیست بلکه خود کودک هست.) انگار از زمان پدر و مادر شدن یک دفعه احساس می کنیم که خیلی اوضاع فرق کرده و دیگه جایی برای آزمون و خطا و اشتباه کردن نداریم! برای همین خواستم یک مطلب در مورد تعامل با کودک تا 6 سالگی بنویسم که اسمش شد؛ پادشاهی کودکان و توی اون چند مورد از فواید و مضراتی که به ذهنم میرسه رو با شما هم در میان بگذارم. اگر احیاناً موردی از قلم افتاد شما تکمیلش کنید.


اضطراب از آینده

امروز کلان شهرها مشکلات زیادی را با خود به وجود آورده اند که البته بخشی از آنها گریزناپذیر هستند. یکی از مشکلات که گریبان خانواده ها و البته متخصصین تعلیم و تربیت رو هم گرفته "آینده هراسی" و نگرانی دائمی والدین از آینده فرزندانشان است.

خیلی از ما والدین چون دوران کودکی خوبی نداشته ایم و در برخی موارد کودکی ما با مشکلات و عقده های روانی همراه بوده، آینده را برای کودکان اینطور معرفی می کنیم که “اگر این کار رو نکنی موفق میشی” و با این نوع نگاه کودک را وارد فضای رسمی آموزشی می کنیم و اجازه نمیدهیم کودک دوران کودکیش رو به صورت عادی و طبیعی طی کند. علت هم مشخصه؛ ما خودمون درد کشیده ایم!!

والدین نباید فکر کنند که کودک حتما باید منظم و حرف گوش کن باشد و نباید انتظار رفتار بزرگسالانه از اون داشته باشند، والدینی که کودک رو وارد کلاس های زبان، خلاقیت، هنر، ورزش و ....  می کنند و احیانا اگر کودک توی کلاس شرکت کنه و خوب یاد نگیره توبیخش می کنند، قطعاً کار درستی انجام نمیدن! و یا حتی بردنِ مهدهای کودک به سمت حفظیات کار بسیار غلطی است. حتی خودِ ما زمانی که کودک از مهد برمی گردد به جای پرسش چقدر بهت خوش گذشت؟ می گوییم چی یاد گرفتی؟ و در واقع امکان بیان را از کودک سلب می کنیم و برچسب های کم هوشی، گوشه گیری و… را به وی می زنیم،. تبعاً در این شرایط نباید انتظار تربیت کودکی موفق را داشته باشیم.

امروزه در دنیا به اثبات رسیده است که افراد موفق کسانی هستند که دوران پیش از دبستان یعنی صفر تا شش سالگی را با آسایش و آسودگی سپری کرده اند. کودکان باید تا پایان شش سالگی طبق نظرات علمی، روانشناسی و دینی “پادشاهی” کنند زیرا این دوران غیر رسمی است و باید فعالیت های غیر رسمی داشته باشند. حتماً شنیده اید که در حدیث نبوی نیز دوران تربیت به سه گروه سنی تقسیم شده است و هر دوره ای اسم مربوط به خود را دارد.


آینده فرزندان خود را نسوزانید

نگرانی های بی موردِ ما کودکان را وارد آموزش های زود هنگام می کند. کودکی که از سه سالگی وارد کلاس های زبان یا دوره های آموزش الفبا و غیره می شود، در دوران نوجوانی ناهنجاری های رفتاری متعددی از خود نشان می دهد و در این حالت چه کسی مقصر است جز ....!

کودکانی که دوران کودکی خوبی نداشته و عمدتاً کودکی همراه با استرس و اضطراب دارند در آینده نیز افراد خوشحالی نخواهند بود، پس والدین باید تعریف خود را از دوران کودکی افراد تغییر دهند تا بتوانند فرزندان موفقی را تربیت کنند.

نباید کودکان به گونه ای تربیت شوند که با انبوهی از اطلاعات و دانش ها همراه شوند که همگی آنها حاصل آموزش های رسمی زود هنگام هستند. این کودکان هم کودکی خود را از دست می دهند و هم اینکه در نوجوانی، جوانی و بزرگسالی و سایر دوران زندگی خود همواره با اضطراب و استرس همراهند. والدین اگر مراقب رفتار خود بوده و والدین خوشحالی شوند و به نشاط قلبی خود برسند کودکانشان هم در آینده کودکان موفقی خواهند بود. یادمان باشد امروز دنیا به سمت خلاقیت رفته و دیگر دنیای حفظیات و انبار اطلاعات نیست و کسانی که فکر موفقی دارند آینده موفقی نیز خواهند داشت.

والدین نباید احساس کنند با وارد آوردن این فشارها به کودکان خود آینده آنان را می سازند بلکه باید بدانند متاسفانه عکس این موضوع رخ داده و با این اقدامات باعث تباهی آینده فرزندان خود می شوند. در واقع با این فشار و استرسی که به کودکان وارد می شود هم دنیای کنونی و هم دنیای آینده آنان را به نابودی می کشاند.



پادشاهی


اما فواید پادشاهی کودکان تا 6 سالگی


شکوفایی استعدادها

1. یکی از این ثمرات، شکوفایی استعدادهای نهفته در کودک است، وقتی طفلی در محیطی آرام و با کمترین تنش، قرار داشته باشد و احساس کند که هر چه می‌خواهد برای او فراهم می‌شود، به گونه‌ای طبیعی ذهن او این آمادگی را پیدا می‌کند تا هرچه در توان دارد، بروز دهد، چون در هیچ شرایطی برای خود مانع و مشکلی نمی‌بیند که جلوی ابراز وجودش را بگیرد، بهه این ترتیب به نمایش استعدادهای پنهانی خود می‌پردازد.

وقتی چنین شرایطی فراهم باشد، کودک در موقعیتی قرار می‌گیرد که زمینه‌ای برای درک و شناخت و خلاقیت بیشتر او در آینده، ایجاد خواهد شد؛ شرایط خلاف این وضعیت به این صورت است که کودک احساس رهایی نداشته باشد و به نیازهای طبیعی او پاسخ داده نشود، به گونه‌ای که حتی برای بروز نیازهای کودکانه‌اش مانع و سرپوشی هم گذاشته شود، چنین وضعیتی برای کودک فرصتی باقی نمی‌گذارد تا برای ابراز وجود و نشان دادن استعدادهایش، تلاش کند؛ به این ترتیب دچار نوعی احساس سرکوب درونی احساسات و عواطف می‌شود.

اعتماد به نفس

2. از دیگر ثمرات پادشاهی کودک در 6 سال اول، ایجاد حس اعتماد کودک نسبت به والدین خود است، وقتی کودکی در 6 سال اول زندگی خود، احساس کند که هر چه می‌خواهد، می‌تواند از پدر و مادرش درخواست کند و والدین به خواسته‌های او احترام می‌گذارند، به پدر و مادر خود اعتماد دارد و به آنها محبت بیشتری پیدا می‌کند، به این ترتیب وقتی به دوران نوجوانی وو سن بلوغ هم می‌رسد، به والدین خود احساس محبت و دلبستگی عاطفی دارد‌.

همین احساس موجب می‌شود که فرزندان از والدین حرف شنوی داشته باشند و در دوران جوانی هم اگر دچار مشکل و پیشامدی شدند، والدین خود را محرم خویش بدانند و با آنها به گفت‌وگو و مشورت بپردازند، چراکه باور دارند که پدر و مادر، حامی و پشتیبان آنها هستند.

والدین باید بدانند و باور کنند که بهترین دوران و حساس‌ترین زمان برای شکل‌گیری شخصیت کودکانشان، همان 6 سال اول است که خمیره وجود کودک به طور کامل در دستان والدین است و نباید این فرصت طلایی را با ناآگاهی‌های خود از دست بدهند، این دوران تکرار شدنی نیست، اگر والدین این دوران را از دست بدهند باید خود را آماده کنند که فرزندانشان به طور تدریجی از آنها فاصله گیرند، به این صورت که در دوران جوانی که خصلت‌های استقلال طلبانه در آنها بروز می‌یابد، موجب ایجاد فاصله بیشتری میان آنها و والدین می‌شود، به این ترتیب عدم رابطه عاطفی و حس اعتماد بین فرزند و پدر و مادر موجب می‌شود تا این فرزندان، نسبت به سایر موارد گرایش پیدا کنند، مواردی همچون گروه دوستان که اگر در این مسیر، انحرافی وجود داشته باشد، موقعیت گریز این فرزندان از خانواده تشدید می‌شود و مشکلات متعددی ایجاد می‌شود.

به این ترتیب شاهد رفتارهای جوانی هستید که همان کودک دیروز است که به خواسته‌ها و نیازهای روحی او پاسخ داده نشده و به اقتضائات سن او با او برخورد نشده و همین امر موجب می‌شود تا در نوجوانی، رغبت و تمایلی نسبت به والدین و سخنان آنها نداشته باشد و آنها را دور از خود ببیند‌، او ممکن است با خود فکر کند که اگر مشکل خود را به والدین بگوید، آنها مثل گذشته به او تحکم می‌کنند و مانع او می‌شوند.

اطاعت پذیری در مراحل بعدی

3. از دیگر نتایج سروری کودک در 6 سال اول زندگی، این است که برای کودک شرایطی مهیا می‌شود تا روحیه اطاعت از والدین را پیدا کند.

وقتی پدر و مادر در برقراری ارتباط عاطفی با کودک، موفق عمل می‌کنند و اعتماد او را به سمت خود جلب می‌کنند، کودک علاقه وافری به والدین پیدا می‌کند و در دوران نوجوانی نسبت به آنها حرف شنوی دارد و به راهنمایی‌های آنها توجه دارد‌، چون او همواره از درک والدین خود بهره‌مند بوده و به آنها اعتماد دارد‌، او می‌داند که پدر و مادرش به او توجه دارند و به خواسته‌هایش اهمیت می‌دهند و به همین دلیل برای کسب تجربیات تازه با آنها گفت‌وگو می‌کند و از اینکه پدر و مادر همواره به او و سخنانش رغبت دارند، خوشحال و راضی است، به این ترتیب می‌توان گفت که اعتماد و پذیرش از جانب والدین در دوران کودکی به طور متقابل موجب می‌شود تا اعتماد و احساس امنیت از جانب نوجوان، در بزرگسالی او ایجاد شود و به این صورت یک کودک برای اطاعت از اولیاء و والدین خود در دوران نوجوانی آمادگی پیدا می‌کند.

چنین فردی با نشاط و شادابی از والدین و مربیان خود حرف شنوی دارد، چرا که فضای اعتماد بخشی مناسبی برای او فراهم بوده که همواره از آن بهره می‌برد، به این ترتیب می‌توان گفت که ایجاد شرایط مناسب در جهت پادشاهی کودک در 6 سال اول زندگی، ثمرات سودبخش و ارزنده‌ای دارد که در آینده کودک، وضوح بیشتری می‌یابند، در این نوشتار به برخی از این نتایج اشاره شد و در نوشتاری دیگر به ذکر ادامه آنها خواهیم پرداخت.

اما یادمان باشد اگر بخواهیم این روال را در سال های بعد یعنی زمانی که کودک 6،7 سالگی را رد می کند، ادامه دهیم به طور قطع هم کودک و هم خانواده دچار مشکلات خواهند شد. این مورد یکی از آفات جامعه امروز ایران است. در بسیاری از مناطق کشور کودکان در 6 سال اول کودکی مناسبی ندارند و مدام با محدودیت از سوی والدین روبرو می شوند اما آنهایی که با این مشکل نیز روبرو نیستند و این دوران را به شکل مناسب و قابل قبولی طی می کنند در دوران بعدی یعنی 12 یا 14 سالگی مشکل برای خانواده ها ایجاد می کنند.

خانواده ها بدون درک موقعیت کماکان در خدمت کودک بوده و به تداوم دوران پادشاهی او کمک می کنند و کودکانی از خود راضی تحویل جامعه می دهند. در ادامه نیز این کودک وقتی به بستر اجتماع وارد می شود چون یاد نگرفته که در برخی موارد باید فرمانبر باشد، با مشکل مواجه می شود و حتی ممکن است جامعه نسبت به آن پذیرایی نداشته باشد.

نهایت موضوع این که بسیار مهم است کودکان در 6 سال اول زندگی پادشاهی و سروری خوبی داشته باشند اما پس از این دوران، متوجه باشیم که برای تکوین شخصیت مناسب در کودک نحوه برخورد با او نیز متفاوت خواهد شد.


منبع: از تولد | مرجع توانمندسازی والدین


نویسنده: حمید کثیری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۵ ، ۱۴:۵۶
حمید کثیری


پاول تایگر و باربارا بارون تایگر سالهاست مشغول کار بر روی تیپ های شخصیتی هستند و کتاب انواع کودکان یکی از بهترین آثار آنهاست که در آن به تیپ شناسی شخصیتی کودکان بر اساس نظریه روانشناس بزرگ کارل یونگ پرداخته است.

تایگر معتقد است که بر اساس نظریه یونگ می توان کودکان را نیز در تیپ های مختلف شخصیتی تقسیم بندی کرد و از این راه به شناخت بهتری درباره آنها رسید. طبق نظر وی کودکان از لحاظ شخصیتی به انواع مختلفی تقسیم شده و شناسایی تیپ شخصیتی کودک به والدین کمک می کند تا شیوه تربیتی خود را در صورت اشتباه بودن، تغییر داده و روشهای دیگری را که به صلاح کودک دلبندشان است، جایگزین نمایند.

کتاب انواع کودکان به شما نشان خواهد داد که چگونه می‌توانید با شناخت انواع تیپ‌های شخصیتی، بهترین شیوه را برای تعامل با فرزندتان برگزینید. همه پدرها و مادرها می‌دانند که تک تکِ بچه‌ها دارای شخصیت منحصر به فردی هستند. حتی والدینی که بیش از یک فرزند دارند کاملاً حس می‌کنند که هر کدام از فرزندان آن‌ها خاص و متفاوت با دیگری است. با این وجود شما به عنوان پدر و مادر چگونه می‌توانید مطمئن باشید که شیوه تربیتی شما کاملا مناسب با تیپ شخصیتی فرزندتان است؟ نویسندگان این کتاب به شما خواهند گفت که چگونه از روش قدرتمند تیپ شناسی شخصیتی به عنوان ابزاری موثر برای تعامل با فرزندتان بهره بگیرید، فرزندتان را بهتر درک کنید و پدر و مادر بهتری برای آن‌ها باشید.

در این کتاب به خوبی به تفاوت‌های سرشتی و شخصیتی کودکان پرداخته شده است. با مطالعه آن والدین، دست‌اندرکاران حوزه های تربیتی و همچنین روانشناسان کودک می‌توانند به تفاوت‌های شخصیتی و رفتاری کودکان پی ببرند. شناخت این ویژگی‌ها و ابعاد شخصیتی به پیش بینی رفتار کودکان کمک شایانی می‌کند.

انواع کودکان - جلد اول


این مطلب را نیز بخوانید:   ارتباط ۳۶۰ درجه با فرزندان

انواع کودکان - جلد دوم

کتاب انواع کودکان در دو جلد توسط بنیاد فرهنگ زندگی چاپ شده است که جلد اول توسط خانم فرناز منتظری فر و جلد دوم توسط ساره سرگلزایی و فرناز منتظری ترجمه شده است.

من توصیه می کنم این کتاب را حتماً بخوانید، زبان کتاب نیز در عین حال که بسیار علمی است، ساده و روان است.


منبع: از تولد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۵ ، ۱۴:۰۱
حمید کثیری
شنبه, ۴ دی ۱۳۹۵، ۰۱:۵۸ ب.ظ

۲۰ روش برای حرف زدن موثر با کودک


این مطلب با عنوان ۲۰ روش موثر برای حرف زدن با کودک نوشته خانم ریحانه دوستدار است که در تاریخ ۲۹ تیر ۱۳۹۲ در روزنامه اطلاعات به چاپ رسیده است. “از تولد” آن را با اندکی تلخیص و تغییر منتشر می کند.

شاید تا به حال زیاد شنیده اید که این کودک حرف شنو نیست یا با بچه کوچک که نمیشه حرف زد اما واقعیت قضیه چیز دیگریست. در واقع شیوه‌ای که با کودکان حرف می‌زنیم نه تنها تأثیر عمیقی بر کودک می گذارد بلکه تاثیر شگرفی نیز بر آموزش و توانایی گوش دادن آنها بر ما می‌گذارد.

ما همیشه در حال ارائه الگویی برای رفتار و عمل کودکان هستیم. شیوه‌ای که ما با آنها حرف می‌زنیم نیز بر مبنای عمل و رفتار است. الگویی که ما در حرف زدن با کودکان ارائه می‌دهیم به آنها می‌آموزد که چگونه باید در مقابل به ما پاسخ بدهند.

پدر و مادرها به سه شیوه با کودکانشان ارتباط برقرار می‌کنند. برخی از آنها خشونت آمیز حرف می‌زنند. این والدین بسیار غرولند می‌کنند، کودک را تحقیر می‌کنند و با جملاتی تهاجمی کودک را مخاطب قرار می‌دهند. در مقابل کودکانشان نیز به شیوه‌هایی متفاوت واکنش نشان می‌دهند. مثلا بسیار بازیگوش و شیطان هستند، یا ترسو و گوشه گیر هستند و یا نافرمانی و گستاخی می‌کنند.

گروه دوم، والدینی هستند که برقراری ارتباط مثبت را می‌فهمند. آنها با ملاطفت، نرمی و محبت رفتار می‌کنند و سخن می‌گویند. اما متأسفانه نرمش و ملایمت بیش از حد این نوع والدین مانع از آن می‌شود تا زمانی که باید اقتدار یا محدودیتی را به کودک نشان بدهند درست رفتار کنند. آنها ناگهان تغییر روش می‌دهند و با خشونت کلامی یا رفتاری کودک را وادار به انجام کاری می‌کنند.

گروه سوم، پدران ومادرانی هستند که روش برقراری یک ارتباط سالم را می‌شناسند. آنها همواره به یک شکل ثابت و درست عمل می‌کنند. آنها مثبت، صمیمی، گرم و واضح حرف می‌زنند و عمل می‌کنند. برقراری ارتباط با کودک به این شیوه به کودک می‌فهماند که پدر و مادر موقعیت را می‌شناسند و می‌فهمند و مطابق باآن حرف می‌زنند و عمل می‌کنند. این شیوه‌ای است که پدر و مادرها باید آن را یاد بگیرند.

۲۰ روش موثر در برقراری ارتباط با کودک

این ۲۰ روش به شما کمک می‌کند تا شیوه حرف زدن درست با فرزندتان را بیاموزید:

۱ـ اسم کودک را بخوانید. صدا کردن نام کودک توجه او را به حرف‌های شما جلب می‌کند. کودکان خردسال اغلب به زمان‌هایی محدود توجه دارند بنابراین برای جلب توجه باید مدام نامش را صدا کنید.

۲ـ از جملات مثبت استفاده کنید. مدام به کودک نگویید«نه» یا «نکن». اگر همیشه به کودک بگویید «به لیوان دست نزن»، «ندو»، «لباستو کثیف نکن» او به سمت آن کشیده می‌شود و بالاخره لیوان را می‌شکند و لباسش را کثیف می‌کند. به جای این جملات منفی بگویید «لیوانو با دو دستت نگه دار»، «مراقب لباست باش»، «مراقب راه رفتنت باش». مثبت حرف زدن کار آسانی نیست اما تلاشی است که بسیار ارزنده است.

همچنین از واژه‌های سرزنشی مثل «خرس گنده شدی»، تحقیر آمیز مثل«پسر بد» و بیان شرم و خجالت مثل «شرم به تو» استفاده نکنید. این نوع واژه‌ها و جملات احساس بی‌ارزشی را در کودک شما تقویت می‌کند.

جملات و واژه‌های مثبت به کودک اعتماد به نفس و احساس شادی و خوشبختی می‌دهند. رفتارش را بهتر می‌کند و تلاش او را برای رسیدن به موفقیت بیشتر می‌کند. جملات مثبتی مثل «عزیزم یادت باشه که اسباب بازیاتو جمع کنی»، «ممنونم که کمکم کردی»، «خسته نباشی که به خواهرت کمک کردی»، «من به تو افتخار می‌کنم» راهر روز تکرار کنید و نتیجه‌اش را ببینید.

۳ـ با کودک ارتباط چشمی برقرار کنید. تأثیر واژه‌ها را زمانی بهتر احساس می‌کنید که کودک را در محیطی آرام قرار دهید و به چشم هایش نگاه کنید و با آرامش با او حرف بزنید.

۴ـ به تن صدا و لحن کلامتان توجه کنید. با کودکی که غر می‌زند با همان لحن و با تندی صحبت نکنید. زمانی که کودک آرام شد با او حرف بزنید. بالا و پایین رفتن صدا باید متناسب با موقعیت باشد. پس اگر همیشه با داد و بیداد حرف می‌زنید باید این عادت را ترک کنید.

۵ـ به کودک فرصت‌ها و موقعیت‌های تازه را پیشنهاد بدهید. اگر می‌خواهید کودکتان با شما همراهی کند باید به او بگویید چرا باید به یک روش خاص عمل کند و به حرف‌هایتان گوش بدهد. او باید اهمیت و ارزش پیروی از حرف‌ها و دستورات شما را بداند. «وقتی از خونه بیرون می‌ری باید لباست رو عوض کنی. کدوم لباس رو دوست داری بپوشی؟»

از کودک بخواهید تا برای حل مشکل به شما کمک کند. مثلا به جای اینکه بگویید «اسباب بازیتو اونجا ننداز» بگویید «فکر نمی‌کنی اگه اسباب بازیتو جای بهتری بذاری بهتره؟»

جایگزین‌ها را به کودک نشان بدهید. «الان نمی‌تونی نقاشی بکشی، اما می‌تونی با لگوهات بازی کنی».

۶ـ ساده بگیرید. کودکان نمی‌توانند چند دستور را همزمان انجام بدهند. به جای اینکه بگویید«پاشو درساتو بخون اما قبـــــلش اتاقتو مرتب کن و کفشاتو ببر بذار تو جا کفشی و لباساتو مرتب کن» اول یک خواسته ساده‌تر را از کودک بخواهید و سپس او را به انجام کارهای دیگر تشویق کنید.

۷ـ غر نزنید و بهانه نگیرید. به جای اینکه ابتدا روی ناکامی‌ها و ناتوانی‌های کودک تاکید کنید و مرتب از او بهانه جویی کنید که درست رفتار نمی‌کند روی نکات مثبت رفتاری او توجه کنید و درباره آنها بیشتر حرف بزنید.

۸ـالگو باشید تا بتوانید توقع خوش رفتاری از کودک داشته باشید. خوش رفتاری شما با کودک به او یاد می‌دهد چگونه باید رفتار کند. چه رفتاری پذیرفتنی است و چه رفتاری در هر شرایطی نادرست است. نکته‌ای که نباید فراموش کنید رفتار متناوب است. نباید خودتان یک بار راست بگویید و یک بار دروغ بگویید. اگر توقع دارید همیشه کودکتان با خطاب محترمانه حرف بزند. باید همیشه خودتان با همین شیوه حرف بزنید. بگویید«لطفا»«متشکرم» و همیشه با همین خطاب محترمانه حرف بزنید.

۹ـ جدی اما مهربان باشید. اگر درمورد مساله‌ای تصمیم قاطع دارید باید به آن عمل کنید. اگر درخواستی از کودک دارید و یا چیزی را به کودک توصیه می‌کنید باید روی آن پافشاری کنید. مثلا اگر قرار است اتاقش را خودش تمیز کند نباید از آن کوتاه بیایید. در عین حال ســـــــعی کنید سخت گیر نباشید. چیزی فراتر از توانایی کودک از او نخواهید و یا با هدف تنبیه اینکار را نکنید. کمی هم مهربان باشید. اگر می‌بینید کودک تلاشش را برای جمع کردن اتاقش می‌کند می‌توانید در انتهای کار برای تشویق او را همراهی کنید و کمکش کنید تا کارش را بهتر انجام بدهد.

۱۰ـ سوال بپرسید. اگر می‌خواهید کودکتان بیشتر فکر کند و برداشت‌های آزاد داشته باشد از او سوالاتی تحلیلی بپرسید. سوال تحلیلی یعنی سوالاتی که پاسخ آنها بله یا خیر نیست و او باید تلاش کند بیشتر حرف بزند و دیدگاه‌ها و احساساتش را نشان بدهد. مثلا به جای این پرسش«مهد کودک خوش گذشت؟ » بپرسید«چه چیزی امروز بیشتر در مهد کودک خوشحالت کرد؟ ».

speak with kids

۱۱ـ آیا کودک منظور و هدف شما را فهمیده است؟ اگر احساس می‌کنید کودکتان واکنش درستی به درخواست‌ها و حرف هایتان نشان نمی‌دهد و گیج شده است. پرسش و درخواستتان را دوباره تکرار کنید تا متوجه شوید او موضوع را به خوبی فهمیده است. از او بخواهید آنچه به او گفته اید را تکرار کند.

۱۲ـ درخواست هایتان را با خواسته‌های شخصی‌تان یکی کنید. زمانی که می‌خواهید کودک کاری را برایتان انجام بدهد به جای فرمان‌های امری مثل«تو باید» بگویید «من می‌خواهم». او از این طریق می‌فهمد که تاثیر رفتارش چه احساسی در شما ایجاد می‌کند. مثلا بگویید«خیلی خوشحال می‌شم که بری حموم»«خیلی هیجان زده می‌شم که تو مسابقه برنده بشی»«باعث افتخارمنه که نمره‌های خوبی بگیری».

۱۳ـ اگر کودکتان بسیار درگیر مساله‌ای می‌شود و به محیط اطراف و زمان توجهی نمی‌کند هر از چند گاهی به او یادآوری کنید که باید چه کارهایی بکند. مثلا بگویید«عزیزم دیگه کم کم باید بریم».

۱۴ـ به کودکتان نشان بدهید که همه توجه و دقت شما به شنیدن حرف‌های اوست. روزنامه خواندن، تلوزیون تماشا کردن و کار کردن حواس‌تان را پرت می‌کند. اگر نمی‌توانید به حرف‌های کودک گوش بدهید تظاهر نکنید.

۱۵ـ اگر دو کودک با تفاوت سنی‌های متفاوت دارید برای گفتگو با هر دو نفرشان برنامه ریزی کنید و به هر دوی آنها فرصت حرف زدن بدهید. گاهی اوقات بچه‌های بزرگ‌تر همه فرصت را برای خودشان می‌خواهند و یا بچه‌های کوچک‌تر همه توجه پدر و مادر را جلب می‌کنند. در طول روز با هر دوی آنها حرف بزنید و به هر دو فرصت اظهار نظر بدهید.

۱۶ـقسم‌های کوچک و بی‌فایده نخورید و یا کودک را مجبور نکنید برای هرچیزی قسم بخورد. نگویید«راستشو بگو، قسم بخور که گلدونو تو نشکستی»

۱۷ـ ملاحظه‌گر باشید. حواستان به مکالماتتان با دیگران باشد. چه چیزی به دوستانتان می‌گویید؟ چگونه با کودکتان حرف می‌زنید؟ آیا با دوستان و کودکتان به یک شیوه حرف می‌زنید؟ مکالماتتان را با دوستانتان در حضور کودک طوری تنظیم کنید که اگر کودک درباره آن از شما سوالی کرد پاسخی برایش داشته باشید.

۱۸ـکودکتان را با وجود تفاوت‌هایی که با دنیای شما دارد بپذیرید. کودکی که تایید می‌شود و دیگران به او بها می‌دهند مشکلات و احساساتش را راحت‌تر درمیان می‌گذارد. او یاد می‌گیرد که اگر بزرگ شود و یا تغییر کند بازهم شما در کنارش خواهید بود.

۱۹ـ وسط حرف کودک نپرید. اگر کودک برایتان ماجرایی را تعریف می‌کند تا انتهای داستان را گوش بدهید و حرفش را قطع نکنید. اگر مدام وسط حرف کودک بپرید یا اظهار نظرهای بی‌مورد بکنید او علاقه‌اش را برای مطرح کردن دیدگاهایش را از دست می‌دهد. مثلا اگر کودکتان اتفاقاتی که در مدرسه می‌افتد را برایتان تعریف می‌کند با پرسش‌های بی‌مورد او را سردرگم نکنید یا از ماجرا منحرف نشوید. سکوت کنید و احساسات‌تان را با لبخند یا تعجب نشان بدهید.

۲۰ـ گفتگو با کودک را جدی بگیرید. گفتگو و تلاش برای برقراری ارتباط با کودک احساس اعتماد به نفس، توانایی برقرای ارتباط با دیگران، یافتن ارتباطات همدلانه صمیمی با و دیگران را در کودک تقویت می‌کند.

برای کودک وقت بگذارید و تلاش کنید تا ارتباط موثری با هم برقرار کنید. یادتان باشد که گفتگو با کودکان وارد شدن به یک خیابان دو طرفه است. با آنها حرف بزنید و منتظر شنیدن پاسخ‌ها و واکنش هایشان باشید. گوش دادن نیز به اندازه حرف زدن مهم است.


منبع: از تولد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۵ ، ۱۳:۵۸
حمید کثیری

چگونه کودکان را کتاب خواندن عادت دهیم؟!

کتاب خواندن و مطالعه، راهی بسیار ساده و عملی برای‌ ورود‌ به‌ جهان شگفت‌انگیز دانـش اسـت اما بنابر یک اصل کلی روانشناسی، آدمی به «آموختن» چندان تمایلی ندارد‌ به عبارت صحیح‌تر هنگامی‌که بـداند «باید» چیزی را بیاموزد و این آموختن به صورت «وظیفه» برای او نمایان شود، آنچنان برایش‌ دشوار و ناراحت‌کننده می‌شود‌ که‌ ناخودآگاه، از آن می‌گریزد و تـن به اینگونه«مطالعه» نمی‌دهد. شاید این موضوع را بارها و بارها در مورد خود و دیگران نیز دیده باشید.

از طرفی دیگر انسان بـه دو تظاهر روانی دیگر نیز پای‌بند است. یکی از آنها حس کنجکاوی است؛ یعنی همان چیزی را که در قالب مطالعه به صورت «وظیفه» از آن‌ فرار می کند، در لباس «کنجکاوی»، این سو و آنسو بدنبالش می‌دود و با حوصله‌ی فراوان پی‌گیری‌اش می‌کند و این بسیار عجیب است! دانشمندان آموزش و پرورش نـیز به این نکته توجه کرده اند و از راه تحریک حس کنجکاوی آنچه را‌ که‌ باید به کودکان بیاموزند، می‌آموزند.

اما تظاهر دیگر روانی آدمی چیست؟!

عادت؛ تظاهر روانی دیگر انسان است. شاید کتاب قدرت عادت** نوشته چارلز دهیگ را خوانده باشید. در این کتاب دهیگ در مورد چرایی کارهایی که در زندگی و کسب و کار انجام می دهیم بحث می کند. یک بخش کتاب بر روی این موضوع تمرکز می کند که عاد تها چگونه در زندگی افراد ظاهر می شوند. در آنجا بحث می شود که هر فعلی به صورت عادت دربیاید انرژی بسیار کمتری برای انجام آن صرف می شود و به صورت خودکار راحت تر انجام می شود. شاید یادتان باشد اولین باری که پشت فرمان ماشین نشستید بعد از نیم ساعت رانندگی انگار که حسابی شما را کتک زده باشند، خسته شدید!! اما الآن خیلی راحت اینکار را انجام می دهید چون تعویض دنده، نگاه به آینه ها، جای گاز و ترمز و … را خیلی ساده می دانید و این کار برای شما تبدیل به عادت شده است.

اما هرگاه بتوان «مطالعه» را به صورت «عادت» درآورد دیگر کتاب خواندن و دانش آموختن زحمت و مرارتی نخواهد داشت. اما از آغازِ عـلاقمند سـاختن کودک به مطالعه‌ تا‌ به صورت «عادت» درآوردن آن، راه درازی است که باید با حوصله طی شود.


چند توصیه برای علاقمند ساختن کودکان به مطالعه

۱. هر مطالعه‌ای همراه با زور و اکراه و هر مطالعه‌ای که رنگ‌ «وظیفه»به خود‌ بگیرد، بی‌اثر و روان‌فرساست و بـاتوجه بـه این اصل نباید به هیچ وجه با زور و خشونت، کودکان را وادار به مطالعه کرد.

۲. برای استفاده از حس تقلید که در کودکان بسیار نیرومند است باید‌ در‌ برابر‌ آنان کتاب خواند و مطالعه‌ کرد. باید«کتاب»‌ عضوی‌ از خانواده بشود. این رمز موفقیت در روی‌آور سـاختن کـودکان به«مطالعه»است.

۳. خودتان می‌توانید بهترین سرمشق کودک در خواندن و مطالعه کردن باشید‌. اگر‌ شما‌ پدر و مادر گرامی، خودتان کتابخوان نباشید، مشکل است‌ بتوانید‌ فرزند خود را کتابخوان بارآورید.

۴. معمولاً دادگاه ذهنی کودک به کتاب خواندن رأی نـمی‌دهد. اگـر بـبیند پدر و مادر یا‌ برادر‌ و خواهرش دست بـه کـتاب نـمی‌زنند و اگر بیش از حد‌ متعارف او را به کتاب خواندن ترغیب کنند، مسئله «اجبار» و وظیفه خودنمایی می کند و کار بدتر می شود به گونه‌ای‌ که‌ کودک‌ از مـطالعه و خـواندن، گریزان می شود.

۵. کـتاب دروازه‌ی شهر دانش است و این‌ دروازه را با دستهای ظـریف کـودک و با ملایمت بگشائید، نه اینکه آنرا با خشونت باز کنید‌ و کودک‌ را به اصطلاح به داخل آن «هل» دهید. در این صورت کودک زودتر از آنچه کـه تـصور‌ مـی‌کنید‌ بازمی گردد‌ و دروازه را می‌بندد و دیگر هرگز نمی‌گشاید.

۶. وقتی کودک رفته‌رفته به خواندن کـتاب «عادت» کرد، آنگاه‌ دیگر‌ کار‌ پدران و مادران، آسان می شود و او خود با علاقه‌ای که به کتاب پیدا کرده، از‌ خواندن‌ و مطالعه کردن لذت می‌برد.

۷. در آغاز از خریدن کـتابهای مـشکل و پیـچیده‌ برای‌ کودکان‌ خودداری کنید، زیرا اگر کودک از خواندن کتاب مشکل خسته شـود، بـطور کلی از مطالعه‌ روی‌گردان‌ می شود.

۸. حتماً و حتماً به همراه کودکتان به کتاب فروشی ها بروید و اجازه دهید کودک زمانی را در آنجا سپری کند. حتی اگر مقدور است کتابهایی را بردارد و ببینید و بعد سر جایش بگذارد. اگر کتابی را نیز انتخاب کرد و تشخیص دادید کتاب مضر نیست برایش خریداری کنید. حتماً نباید کتاب مفیدی باشد تا بخرید!! یادتان باشد هدف اولیه کتابخوان شدن است، بعد کتاب خوب خواندن.

۹. از کودکتان بخواهید در مورد کتابی که برایش خردیده اید یا کتابی که خوانده برای شما توضیح دهد و با این کار ترغیبش کند تا دانسته ها و یافته های جدیدش را با شما بازگو کند. بعد از این کار می توانید از او بپرسید فکر می کند برای اینکه بیشتر بداند باید چه کتاب ها یا مجلاتی را بخواند؟!

۱۰. سعی کنید استفاده از تلویزیون و فضای مجازی را محدود کنید. این دو وقت دزدترین وسایل امروزند که به تدریج سبک زندگی را تغییر می دهند و در صورت استفاده غیرقابل کنترل، طبع انسان سازگاری با مطالعه عمیق و طولانی مدت را از دست می دهد.

** این کتاب با عنوان انگلیسی The Power of Habit نوشته چارلز دهیگ می باشد که توسط آقای مصطفی طرسکی ترجمه و توسط نشر نوین چاپ شده است. البته نسخه رایگان pdf این کتاب در سایت نشر نوین قابل دریافت است.

بخش هایی از این متن، برداشتی آزاد از مقاله “بچه ها را به مطالعه عادت دهید” می باشد که در شماره ۱۱۳ نشریه مام، سال ۱۳۵۸ به چاپ رسیده است.


منبع: از تولد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۵ ، ۱۳:۵۴
حمید کثیری
دوشنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۵، ۰۴:۰۵ ب.ظ

ارتباط 360 درجه با فرزندان

ارتباط 360 درجه با فرزندان

وبینار “ارتباط 360 درجه با فرزندان” اولین وبیناری است که در “از تولد” برگزار می شود.
این کارگاه آنلاین حدود دو ساعت خواهد بود و فیلم دوره پس یک روز برای شرکت کنندگان در دوره از طریق ایمیل ارسال خواهد شد.
 

*** والدینی که به جای دعوا؛ با فرزندانشان هلو می خورند!! ***

آیا شما هم جزو آن دسته از والدینی هستید که از منازعات داخل خانه با فرزندانتان خسته شده اید؟

فرزند شما در برقراری ارتباط سالم و درست با شما مشکل دارد؟

آیا فرزند شما نمی تواند مشکلاتش را به شما بگوید؟

هر بار که کودک شما مشکلاتش را با شما مطرح می کند به جای حل شدن؛ حادتر می شود؟

نمی دانید چه راه حل هایی را به فرزندان خود برای حل مشکلاتشان بدهید؟

آیا به گفته اطرافیان کودک شما بدقلق است؟ به حرف مادر و پدرش اهمیتی نمی دهد؟

فرزند شما در برقراری ارتباط با همسالان مشکل دارد؟ در محیط مدرسه از درس خواندن لذت نمی برد؟ شب ها راحت نمی خوابد و …..

تمام این موارد به فرمول جادوییِ استراتژی بُرد – بُرد توماس گوردون قابل حل است.

 

آنچه در این وبینار آموزش می بینید

با هم داستان های زیر را بخوانیم! داستان هایی که هر روز و هر شب برای همه ما تکرار می شوند؛

فرض کنید بعد از یک روز پرتلاش کاری به خانه آمده اید و دوست دارید کمی استراحت کنید و مثلاً به اخبار گوش کنید، اما پسر پنج ساله ی شما اصرار دارد با او بازی کنید. او مرتباً دست شما را می کشد، روی زانوی شما می نشیند و یا جلوی تلویزیون را می گیرد ولی شما اصلاً حوصله ی بازی با او را ندارید. در این حالت چه می کنید؟!

 

یا فرض کنید فرزند سیزده ساله ی شما از مدرسه به خانه می آید و در آشپزخانه برای خودش یک ساندویچ درست می کند اما آشپزخانه را به هم می ریزد. شما برای تمیز کردن و آماده کردن آن برای شام باید یک ساعت وقت صرف کنید. اگر با این مشکل مداوم روبرو باشید، چه می کنید؟!

 

یا فرض کنید فرزند شما با مشکلاتی از قبیل بی محلی یکی از هم کلاسی هایش، دلگیری از قبول نشدن در تیم ورزشی مورد علاقه اش، ناراحتی از بابت چاق بودن یا زیادی لاغر بودن، هراس از دعوا و کتک کاری با سایر همکلاسی ها، نگرانی از رد شدن در امتحان، تحت فشار قرار گرفتن از طرف دوستان برای سیگار کشیدن، اعتیاد و هزار و یک مشکل دیگر روبرو باشد. شما به عنوان پدر و مادر چه کمکی می توانید به او بکنید؟!

 

آنچه که در این فیلم به شما آموزش داده شده، یک روش فوق العاده به نام استراتژی بُرد – بُرد توماس گوردون است که وی به خاطر آن کاندیدای دریافت جایزه صلح نوبل شد. این روش یکی از موثرترین و نوین ترین روش های برای تربیت فرزندان است.

 

آخرین نفراتی که از این روش استفاده کرده اند، از تأثیر شگفت انگیز آن در حیرت بوده اند. با هم برخی از نظرات افراد در کلاس های آموزشی این روش را بخوانیم:

 

«یادگیری این روش سبب شد به بسیاری از توانایی های فرزندانم برای حل مشکلاتشان پی ببرم.»

 

«من همواره از اینکه باید رُلِ علامه ی دهر را بازی کنم و موظف باشم بدانم که برای رویارویی با هر مسئله فرزندانم چه باید بکنم، احساس ناراحتی می کردم تا اینکه با این روش آشنا شدم.»

 

«از بابت کارایی “استراتژی بُرد – بُرد در تربیت فرزندان” بسیار شگفت زده ام. فرزندانم بسیاری از مواقع راه حل هایی برای مشکلاتشان می یابند که به مراتب از آنچه من می توانستم به آن ها توصیه کنم، بهتر است.»

 

«ما همیشه از اینکه نمی توانیم فرزندمان را راضی کنیم که حرف دلش را با ما بزند ناراحت بودیم. ما می دانستیم او ناراحت است اما نمی دانستیم که در ذهن او چی می گذره تا اینکه با روش توماس آشنا شدیم و تازه متوجه شدیم که چقدر اشتباه می کردیم!»

 

توماس گوردون کیست؟

توماس گوردون

دکتر توماس گوردون روانشناس برجسته و شناخته شده ای در سطح جهان است که در تمام زندگی کاری اش به بهبود روابط در خانه، محل کار و مدرسه توجه داشته است. او ابداع کننده الگویی که است که به الگوی گوردون معروف شده و برای ارائه همین الگو کاندید دریافت جایزه صلح نوبل گردید. عباراتی نظیر گوش فرادادن پویا، حل اختلافات بدون بازنده، مذاکرات بُرد – بُرد در درون خانواده از ابداعات اوست.

 

گوردون در سال ۱۹۹۹ میلادی به پاس مداومت طولانی و استمرار در فعالیت هایی که به سود همگان تمام می شود جایزه مخصوص مدال طلا را از بنیاد روانپزشکی آمریکا دریافت کرد. انجمن روانشناسان کالیفرنیا نیز در سال ۲۰۰۰ جایزه مخصوص خود را به وی تقدیم نمود.

 

گوردون معتقد بود وقتی که انسان بداند که کس دیگری او را دوست دارد و او را همان طور که هست می پذیرد، آن وقت او می خواهد تغییرکند، عوض شده و قابلیت خود را نشان دهد. پذیرش مثل خاک حاصلخیزی است که سبب می شود تخم رشد کند و تبدیل به یک گل قشنگ شود، خاک تنها کاری که می کند این است که تخم را قادر می سازد که تبدیل به نهال و دادن گل شود. در حقیقت رشد تخم را آسان  می کند ولی قدرت باروری در درون خود تخم است.

او به واسطه این موضوع روشی را ابداع کرد که به نظر می رسد تا سالیان سال و برای اکثر خانواده ها قابل استفاده است.

 

برای خرید این محصول روی ارتباط 360 درجه با فرزندان کلیک کنید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۵ ، ۱۶:۰۵
حمید کثیری

آیا کودک شما دائم لوازمش را گم می کند یا جا می گذارد و شما نگرانید که این نقص توجهش ناشی از بیش فعالی او باشد؟ اصلاً پزشکان به چه کودکی بیش فعال می گویند و برای درمان بیش فعالی چه روش ها و تکنیک هایی وجود دارد؟

روان شناسان و روان پزشکان به این راحتی ها کسی را بیش فعال نمی دانند و برای تشخیص بیش فعالی، ضوابط و چارچوب خاصی دارند و تنها زمانی این تشخیص را مطرح می کنند که کودک یا فرد بزرگسال تمام معیارهای مورد نیاز برای تشخیص این بیماری را داشته باشد. یکی از مهم ترین معیارها برای تشخیص بیش فعالی نیز این است که فرد در اثر بیماری دچارِ اختلال در روابط اجتماعی، شغلی، تحصیلی و زندگی روزمره اش باشد.

کودکانی که دچار اختلال در تمرکز و بیش فعال هستند، برخی عملکردهای مغزشان دچار اختلال است. برای مثال اغلب حافظه آنها قوی نیست و خیلی زود حواسشان پرت می شود. قادر به کنترل برخی رفتارهای خود نیستند و سرعت پردازش مفاهیم در مغز آنها پایین تر است. اگر فرزند شما دچار اختلال در تمرکز است، احتمالاً این ویژگی ها به نظرتان آشنا می آیند. اینگونه کودکان، در انجام تکالیف گوناگون، از جمله تکالیف مدرسه، با مشکل مواجه هستند و اغلب قادر به انجام کامل و دقیق کارهایی که از آنها خواسته می‌شود، نیستند. حتی اموری از قبیل تمیز کردن اتاقشان نیز برایشان مشکل است، البته این به معنای بی حالی و کسلی آنها نیست؛ اتفاقا برعکس، این گونه کودکان از انرژی فوق العاده ای برخوردارند و همین موضوع نیز یکی از دردسرهای والدین است.

 

درمان بیش فعالی

یکی از دلایل عدم تمرکز بیش فعال ها همین انرژی خیلی زیاد است. برای درمان آن ها نیز جدای از تجویزهای دارویی، تمرین های شناختی می توانند تا حد زیادی تغییرات دلخواه را در مغز و عملکردشان ایجاد کنند. یعنی اگر شما نیز با چنین مشکلی مواجه هستید؛ می‌توانید با تمرین و تلاش، علائم این مشکل را در فرزندتان کاهش دهید و به نزدیک شدن مغز او به حالت عادی کمک کنید.

اما اگر شما فرزندی دارید که در این حیطه ها دچار اختلال بارزی نیست و فقط گاهی فراموشکار و سر به هواست، احتمالاً مشکلش صرفاً حواس پرتی است، نه بیش فعالی. لازم نیست خیلی نگران شوید!

 

تمرینات و راهکارهایی برای افزایش تمرکز در کودکان

آرامش و تصورات مثبت، ترکیب تکنیک های ساده و آرامش بخش، مانند کشیدن نفس عمیق و تصور امور مثبت به ذهن کمک می‌کند توانایی اش برای یادگیری را افزایش دهد. ذهن ما از قابلیت های گوناگون و باور نکردنی برخوردار است. برای مثال تحقیقات نشان می دهند اگر شخصی در ذهن خود انجام تمرینات ورزشی را تصور کند، هنگام انجام آن تمرینات در عالم واقع، عملکرد بهتری خواهد داشت. این کار توسط قهرمانان المپیک به صورت مداوم انجام می شود و آنها پیش از انجام مسابقه، بارها و بارها آن را در ذهن خود مرور می کنند و مو به مو کارهای روز مسابقه را در ذهن خود؛ انجام می دهند.

برای کودکان بیش فعال نیز می توان از همین حربه استفاده کرد. آنها می‌توانند «تصور کنند» که در کلاس به صحبت های معلم توجه می کنند یا در حال انجام تکالیف خود هستند و در نتیجه این تصور، عملکرد واقعی آنها نیز در زندگی بهبود می یابد. شما نیز می توانید در این کار به فرزندتان کمک کنید. حتی خود نیز می توانید از این راه استفاده کنید و شاهد نتایج باور نکردنی آن باشید.

 

حالا این سوال مطرح می شود که برای کاهش میزان حواس پرتی و افزایش تمرکز کودک چه باید کرد؟

ما در ادامه 14 تکنیک و راهکار را برای افزایش تمرکز کودکان آماده کرده ایم که می توانید آن را تا انتها بخوانید و شما نیز اگر نقطه نظری در این باره داشتید در همین مطلب نظر بگذارید. اما به راهکارها برسیم.

 

1. به کودک برچسب بی توجهی نزنید!

اولین نکته ای که باید به آن توجه کنید این است که هرگز به کودک این برچسب را نزنید که «تو عمداً توجه نمی کنی» یا «عمداً حرف های ما را نادیده می گیری. درجه هایی از حواس پرتی مربوط به کارکرد مغز کودکان است. آگاهی کودکان از محیط اطراف به مراتب کمتر از بزرگسالان است و در بچه هایی که با این مشکل روبرو هستند، آگاهی و توجه نسبت به محیط کمتر می شود.

به عنوان مثال وقتی کودکی هنگام عبور از خیابان، زیپ لباسش را می بندند، ممکن است دیگر قادر به تشخیص رفت و آمد خودروها نباشد، در حالی که این کار برای فرد بزرگسال مشکلی نیست. یک بزرگسال به تدریج یاد می گیرد که محرک های بی اهمیت را نادیده بگیرد و تمرکزش را روی یک موضوع حفظ کند اما این کار برای یک کودک ممکن است بسیار مشکل باشد.

 

2. مدام تذکر ندهید!

حواستان باشد که تذکر لحظه به لحظه، جریمه بابت انجام ندادن یک تکلیف یا اشتباه انجام دادن آن به علت حواس پرتی و محروم کردن او از علایقش، در مورد کودکان بیش فعال نه تنها چاره ساز نیست، بلکه مشکل او را چندبرابر می کند، تا جایی که از تحصیل و مدرسه بیزار می شود.

 

3. اجازه بدهید انرژی اش را تخلیه کند

اگر کودک زیاد جنب و جوش می کند و انرژی زیادی دارد، اول به او فرصت بازی بدهید تا آرام شود و مقداری از انرژی اش با بالا و پایین پریدن و قایم باشک بسوزد، بعد از او بخواهید کارش را انجام بدهد و پیش از پایان یافتن مقداری از تکالیف که مشخص کرده اید از جایش بلند نشود.

 

بازی با اشکال

 

4. بازی با اشکال

با مکعب های رنگی شکل های ساده ای به عنوان الگو بسازید و از فرزندتان بخواهید پس از مشاهده، مانند الگوی شما را بسازد. پس از چند بار موفقیت، در مراحل بعدی، از کودک بخواهید با دقت آن را مشاهده کند، سپس روی آن را بپوشانید و از کودک بخواهید آن را بسازد. هر قدر کودک با شما جلو آمد، شما هم جلو بروید و از الگوهای پیچیده تر استفاده کنید.

 

5. تصاویر ناقص

در تست هوش وکسلر بخشی وجود دارد که در آن کارت هایی به کودک نشان داده می شود. در این کارت ها قسمتی از شکل ناقص است و کودک باید در زمانی محدود آن نقص را شناسایی کند. شما هم می توانید از این کار برای افزایش دقت فرزندتان استفاده کنید. یعنی از کارت هایی که تصویرشان ناقص است، استفاده کنید.

 

6. عوامل محرک را حذف کنید

سعی کنید در مواردی که می خواهید کودک تمرکز بیشتری داشته باشد (مثل کلاس درس یا اتاقی که تکالیفش را انجام می دهد)، محیط را به گونه ای طراحی کنید که دارای کمترین عامل تحریک کننده برای کودک باشد. مثلاً تلویزیون، موبایل و . . . در آن نباشد. حتی تا می توانید صداهای محیطی مزاحم را هم حذف کنید.

 

7. جدای از برچسب بی توجهی، هیچ برچسب منفی دیگری هم به او نزنید!

به کودک برچسب نزنید. منظور از برچسب زدن این است که به خاطر یک رفتار خاص، یک خصلت را به کودک نسبت دهید. وقتی به او برچسب «حواس پرت» یا «دست و پا چلفتی» می زنید؛ او از آن پس خودش را با آن مشخصه می شناسد و در بسیاری از موارد تصویر ذهنی ای که شما، از او برای خودش می سازید تا آخر عمر روی رفتار و شخصیتش اثر می گذارد و این برچسب ها بعد از مدتی باعث می شوند هم اطرافیان کودک و هم خودش به این باور برسند که با کودکی روبرو هستند که دارای این خصلت خاص و تغییرناپذیر است. بسیاری از ما قربانی برچسب های کودکی مان شده ایم. این اشتباه را در مورد کودکان خود تکرار نکنیم!

 

8. به خاطر سپردن اشیاء و تصاویر

چند شیء نامرتبط مثل اسباب بازی های مختلف یا مانند آن را جلوی فرزندتان بچینید و به او فرصت دهید آنها را با دقت مشاهده کند. سپس اشیاء را بردارید و از او بخواهید آنها را نام ببرد. با توجه به ظرفیت حافظه ممکن است کودک ابتدا نام تعداد کمی از وسایل را به یاد آورد اما به تدریج با پیشرفت و تثبیت در هر مرحله می توان بر تعداد وسایل یا اشیاء افزود. این تمرینات را با استفاده از تصاویر نیز می توانید انجام دهید.

 

9. در تصاویر چه می بینی؟!

با نشان دادن تصاویر ساده از مناظری که کودک به آنها علاقه دارد مثل مزرعه و باغ وحش به مدت چند ثانیه، از کودک بخواهید به سوالات شما درباره آن تصاویر پاسخ دهد. در مراحل بعدی وقتی که کودک به اندازه کافی در این کار ماهر شد، می توانید از تصاویر پیچیده تر استفاده کنید.

 

10. بازی حافظه

سعی کنید از هر محیطی که خارج می شوید سوالاتی از آنجا داشته باشید که بپرسید! به خاطر آوردن وسایل داخل یک فروشگاه یا ویترین مغازه پس از چند دقیقه مشاهده و پرسش درباره رنگ و شکل لباس افراد در یک مهمانی می تواند باعث تقویت دقت و حافظه کودک شود.

 

11. بازی سکه ها

این بازی را هم والدین دوست دارند هم کودکان. علت علاقه والدین این است که این بازی باعث بهبود حافظه کودک شده و توجه و تمرکز او را افزایش می دهد. کودکان نیز از ریتم تند بازی و سرگرم کننده بودن آن لذت می برند. برای شروع شما به چند سکه، یک جعبه کفش یا درب آن (برای پوشاندن سکه‌ها) و یک ساعت یا تایمر نیاز دارید. ابتدا 5 عدد از سکه‌ها را انتخاب کنید (مثلا 3 عدد 200 تومانی و 2 عدد 100 تومانی)

بهتر است اندازه و رنگ سکه‌ها با هم متفاوت باشند. سپس آنها را به ترتیب دلخواه خود بر روی زمین بچینید. حال از فرزندتان بخواهید خوب به سکه‌ها نگاه کند و ترتیب آنها را به خاطر بسپارد. سپس با استفاده از جعبه کفش، روی سکه‌ها را بپوشانید و از فرزندتان بخواهید با استفاده از سکه‌های باقی مانده، آنچه را دیده است دوباره برای شما درست کند. در زمانی که کودک مشغول اجراست، شما زمان بگیرید. هر چه سرعت او در چیدن دوباره سکه‌ها بیشتر باشد، امتیاز او بیشتر خواهد بود. پس از اتمام کار او، جعبه کفش را از روی سکه‌های قبلی بردارید و با ترتیب سکه‌هایی که فرزندتان چیده است مقایسه کنید.

اگر ترتیب آنها غلط بود از او بخواهید دوباره سکه‌ها را بچیند. او باید آنقدر این کار را تکرار کند تا به نتیجه درست برسد. شما می توانید با تغییر چیدمان سکه‌ها به سلیقه خود، بازی را دشوارتر یا ساده‌تر کنید. همچنین می‌توانید از انواع گوناگون سکه استفاده کنید. باید بدانید در نظر گرفتن یک جایزه در افزایش انگیزه کودک بسیار موثر خواهد بود. با تکرار این بازی، به مرور متوجه افزایش تمرکز و حافظه فرزندتان خواهید شد.

 

بازی با کودک

 

12. جدول ها و پازل های تصویری

شاید به نظر ساده بیایند، اما جدول ها و پازل های تصویری یکی از بهترین ابزارهای افزایش تمرکز کودکان بیش فعال هستند. جدول، ترتیب حروف و چینش صحیح آنها را به کودک آموزش می دهد، در حالی‌که پازل های تصویری که برای پیدا کردن هر تکه مناسب باید توجه و تمرکز زیادی به خرج داد، تمرکز و توجه کودک را افزایش می‌دهند.

 

13. یگانگی ذهن و بدن

یک مثال ساده از این تکنیک این است که از فرزندتان بخواهید بر روی صندلی بنشیند و تکان نخورد. سپس خودتان مدت زمانی را که فرزندتان می‌تواند بدون تکان خوردن بر روی صندلی بنشیند ثبت کنید. نشستن بی حرکت کودک بر روی صندلی یک عمل فیزیکی است که به بدن او مربوط می‌شود. اما این سکون می‌تواند به مرور در ذهن و فعالیت‌های ذهنی او نیز تاثیرگذار باشد. با انجام این کار، ارتباطات عصبی مغز و بدن تقویت می‌شوند و خود کنترلی کودک افزایش می‌یابد. برای مشاهده نتایج این تکنیک، فرزندتان باید این تکنیک را چندین بار تکرار کند. مطلوب این است که هر بار مدت زمانی که فرزندتان بر روی صندلی می‌نشیند افزایش پیدا کند.

 

14. بازی های فکری

بازی های فکری به افزایش دقت و توجه کودک کمک زیادی می کنند. این بازی ها معمولاً بسیار جذاب و مفرح هستند. به همین دلیل کودک برای بازی از خود اشتیاق زیادی نشان می دهد. در عین حال بدون اینکه متوجه باشد در حال تقویت حافظه خود است. بازی های فکری منجر به تقویت چرخه های تفکر در ذهن می شوند. در نتیجه به مرور عملکرد ذهن بهبود می یابد.

انواع گوناگون این بازی ها در بازار موجود هستند. فروشگاه های بازی و اندیشه یکی از بهترین مکان ها برای تهیه این بازی ها هستند. فقط هنگام انتخاب آنها باید به سن فرزندتان توجه داشته باشید. بازی‌هایی که برای کودک خیلی سخت باشند، نه تنها تاثیر مثبتی بر او ندارند، بلکه منجر به دلزدگی و ناامیدی او نیز می شوند. توجه داشته باشید که فرزند شما نمی تواند تمام این تمرینات را به تنهایی انجام دهد. برای اینکه فرزندتان از این تمرینات بیشترین بهره را ببرد، لازم است خود شما به عنوان یک راهنما همواره در کنار او حضور داشته باشید و در صورت لزوم به او کمک کنید.

این تمرینات نه تنها به تقویت قوای ذهنی فرزند شما کمک می‌کند، بلکه باعث بهبود روابط او با شما نیز می شود. انجام این تمرینات به بهبود شرایط فرزند شما کمک بسیاری می کند، اما این بدین معنا نیست که فرزند شما از مراجعه به یک متخصص بی نیاز شده است. لازم است چنین کودکانی همواره تحت نظر یک متخصص کودکان و یک روانشناس باشند. ممکن است برای کنترل وضعیت کودک داروهایی توسط متخصصان تجویز شود که مصرف آنها برای کودک ضروری باشد، اما در کل بدانید که میزان وقت و انرژی ای که شما برای کودکتان صرف می کنید، می توانید تأثیر به سزایی در حل بیماری بیش فعالی داشته باشد.

این مطلب برگرفته از مقاله ای با عنوان تمریناتی برای رفع حواس پرتی کودکان در سایت میگنا می باشد که با کمی دخل و تصرف منتشر شده است.

شما نیز اگر در این زمینه تجربه ای دارید و یا موردی به ذهنتان می رسد که می تواند به دیگران کمک کند در همین بخش نظر بگذارید.

منبع: "از تولّد"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۹۵ ، ۰۸:۴۳
حمید کثیری
سه شنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۵، ۰۲:۱۱ ب.ظ

آمپولهایی برای انتخاب روش تربیت کودک!

تا به حال به این فکر کرده اید که روش های تربیتی متفاوتی وجود دارد و چنانچه ما به پیامدهای روش تربیتی فرزندکان آگاه نباشیم، احتمالاً نوع تربیت ما اثرات مخربی خواهد داشت. آیا می توانیم با دانستن انواع روش های تربیت، روش بهتری را برای تربیت فرزندانمان انتخاب کنیم؟!

حقیقت این است که عده ی اندکی از ما روش خاصی را برای تربیت فرزند خود برمی گزینیم. در اکثر اوقات والدین با کودک پیش می روند و به صورت اقتضایی سعی در بهبود شرایط دارند. اجازه بدهید یک مثال عینی تر بزنم:

برای اداره یک کشور، یک راه این است که شما مدام در حال فعالیت برای رفع مشکلات باشی و از قضا اگر جایی مشکل بزرگتری پیدا شد شما هم به همان نسبت تلاشت را بیشتر کنی تا آن مشکل بزرگتر را حل کنی و شرایط را به حالت قبل بازگردانی که به این مدیریت اقتضایی گفته می شود. اما راه دیگر این است که شما یک نگاه راهبردی و کلان داشته باشی و همیشه از بالا مسائل را بنگری تا بتوانی سیر کلی را ببینی و از قضا اگر جایی مشکلی به وجود آمد، شما راه حل ها را طوری می یابی که در آن راهبرد کلان و در راستای رسیدن به هدف نهایی کمکتان کند. در تربیت نیز چنین است؛ اکثر خانواده ها در حال اقتضایی عمل کردن هستند تا برگزیدن یک شیوه خاص تربیتی!

برای شما داستانی را انتخاب کرده ام که شاید خیلی خیلی بهتر برایتان ملموس کند اگر شما از ابتدا با زوایای پنهان و پیدای نوع تربیت تان آشنا باشید، احتمالاً در راهبرد کلانتان تغییراتی را ایجاد خواهید کرد. این داستان ساختگی است! و البته برداشتی آزاد از داستانی به همین نام در کتاب خانواده شصت دقیقه ای، اثر راب پارسونز.

بحران در بخش نوزادان

مینای جوان، نوزاد تازه به دنیا آمده اش را در آغوش گرفته بود. شوهرش همان دور و بر می پلکید و اصلاً مطمئن نبود که آیا می تواند از پس این مسئولیت باارزش بربیاید یا نه.

ماما گفت: «قبل از آنکه بخش نوزادان را ترک کنید یک کار دیگر مانده.»

مینا مضطرب به نظر می رسید و در حالی که به شدت ترسیده بود و دست شوهرش را فشار می داد، نزدیک تر آمد تا کلماتی بگوید که از زمان مدرسه تا امروز به کار نبرده بود. «چه چیز دیگری باقی مانده؟»

ماما لبخند زد: «خیلی طول نمی کشد. شما فقط باید روش تربیتی خودتان را انتخاب کنید. بعد برای هر دوی شما یک تزریق سریع انجام می دهیم و آن وقت می توانید بروید سراغ کارتان.»

نادر پرسید: «روش تربیتی؟ نمی شود وقتی رفتیم بیرون در طول زمان خودمان روی آن کار کنیم؟»

ماما گفت: «البته که نه، قبلاً این جوری بود. اما این روزها ترجیح می دهیم قبل از اینکه نوزاد را به خانه ببرید آن را مشخص کنیم.» و در کشویی را باز کرد و از داخل آن چهار جعبه ی کوچک و یک سرنگ بزرگ بیرون کشید.

نادر نزدیک بود از حال برود! ماما گفت: «آرام باشید. شما چیزی احساس نمی کنید. کدامش را می خواهید؟»

مینا که نزدیک بود گریه کند، گفت: «خب، شما کدام را پیشنهاد می کنید؟»

ماما گفت: «من نمی توانم به جای شما انتخاب کنم. من فقط می توانم بگویم هر کدامشان می تواند چه عوارض جانبی خطرناکی داشته باشد.»

نادر پرسید: «انتخاب ها کدامند؟»

ماما در حالی که نگاهی به دستورالعمل روی جعبه ها انداخت، گفت: «بگذارید ببینم. این یکی در مورد حمایت شدید و مادام العمر فرزندتان است.»

مینا گفت: «چطوری کار می کند؟»

ماما پاسخ داد: «خب، شما بچه تان را لای پر قو بزرگ می کنید. وقتی هوا خیلی سرد یا خیلی گرم است یا باد می آید او را در کالسکه نمی گذارید. شما اجازه او با بچه هایی که دماغشان آویزیان است یا آنهایی که شایعه ای در مورد وجود شوره در خانواده شان شنیده اید، بازی کند.

وقتی بچه بزرگ می شود، اوضاع را طوری ترتیب می دهید که هیچ خطری متوجه اش نباشد. او اجازه ندارد وارد ورزش های خشن شود و یا در جایی بازی کند که یک ذره کثیف باشد و هرگز یک دانه شیرینی هم نمی خورد. وقتی نوجوان می شود او را با ماشین خودتان به مدرسه می برید - حتی اگر مدرسه اش نزدیک باشد - و همیشه شما دوستانش را انتخاب می کنید و به این ترتیب از قاتی شدن او با بچه هایی که سیگار می کشند، فحش می دهند و تکالیفشان را انجام نمی دهند جلوگیری می کنید. نظرتان چیست؟»

زوج جوان به همدیگر نگاهی کردند. مینا به نادر گفت: «تو چی فکر می کنی؟»

او گفت: «فکر می کنم خوب است. دست کم همیشه در امان است.»

نادر به طرف ماما برگشت و پرسید: «این عوارض جانبی هم دارد؟»

ماما جعبه را برگرداند تا پشت آن را بخواند: «عوارض جانبی ... اووم ... آهان، اینجاست: با این تزریق همه چیز تا زمان نوجوانی خوب پیش می رود. بعد از آن بچه ها به طور فزاینده ای از دست والدین خود ناراحت می شوند و در برخی موارد فریاد می زنند: «شما را به خدا، من شانزده سال دارم. دلم نمی خواهد وقتی در یک مهمانی هستم برایم اورکت گرم بیاورید.»

حتی اگر در زمان نوجوانی مشکلی نداشته باشد، فاجعه وقتی اتفاق می افتد که بچه ها خانه را به قصد دانشگاه ترک می کنند. بسیاری از آنها بلافاصله گرفتار مسائل جنسی، مواد مخدر و سایر معضلات می شوند. یا وقتی می خواهند برای اولین بار خودشان به تنهایی از خیابان عبور کنند، یک اتوبوس آنها را زیر می گیرد.»

مینا گفت: «آه، عزیزم، این اصلاً خوب نیست. کار ما این است که او را برای زندگی در دنیایی آماده کنیم که ممکن است دیگر در آن نباشیم، تا از او مراقبت کنیم.»

نادر هم گفت: «موافقم، من هم این را نمی خواهم.»

ماما جعبه دیگری را برداشت و گفت: خب، این چطور؟ "هر کاری دوست داری بکن"»

کودک-عصبانی

نادر پرسید: «این چطور کار می کند؟»

ماما پیش جعبه را خواند: «بعد از تزریق هم پدر و هم مادر با این خواسته ی تحمل ناپذیر مواجه می شوند که به هر قیمتی مطابق میل فرزند خود عمل کنند و شعارشان این است" "اگر چیزی بخواهد، آن را خواهد داشت." در کودکی به هر نق نق بلافاصه جواب می دهند، هر بار که جغجغه را از گهواره بیرون می اندازد دوباره آن را به دستش می دهند. وقتی نوپاست و می خواهد پشت کاناپه همسایه ادرار کند، مانعش نمی شوند. وقتی بچه بزرگ می شود احساس می کند که در مرکز عالم قرار دارد و همه باید او را خوشحال کنند. والدین معمولاً به مدیر درباه ی معلمی که بچه شان را ناراحت کرده شکایت می کنند - مثلاً وقتی که برای انجام ندادن تکالیف او را دعوا کرده. وقتی بچه ها نوجوان می شوند، والدین به شدت دلشان می خواهد "بهترین دوست" او باشند. این به معنای آن است که اصلاً به او نه نگویند؛ درخواست پول، شب ها دیر از مهمانی به خانه برگشتن یا تمام شب را بیرون ماندن وقتی که پانزده سال دارند. آنها با بچه مثل یک آدم بالغ رفتار می کنند و حتی به او اجازه می دهند در سنین پایین سیگار بکشد و ...»

مینا می گوید: «فکر نکنم از این یکی خوشم بیاید.»

بابای جوان می گوید: «من اصلاً خوشم نیامد. من دوست دارم به هم نزدیک باشیم، اما دلم نمی خواهد دوست صمیمی اش باشم، ناسلامتی من پدرش هستم. پدر خودم وقتی من دیر به خانه برمی گشتم سرم داد می زد، اگر موقع خلافی مثل سیگار کشیدن مچم را می گرفت، یک ماه بیرون رفتن را قدغن می کرد. درست در لجظه ای که می گفتم برای کار روز شنبه بیش از حد خسته ام، بلافاصله مجبورم می کرد از تختخوابم بیرون بیایم.»

ماما گفت: «خوب ما فقط داریم خرفش را می زنیم، مرد جوان!»

ماما به سرعت جعبه دیگری را بیرون آورد: «شما احتمالاً این یکی را ترجیح می دهید.» او جعبه را بالا نگه داشت تا روی آن را ببینند: "والدینِ کنترل کننده". سپس گفت: «این یکی شبیه "والدین بیش حمایت گر" است، اما با کمی دنگ و فنگ بیشتر.»

بعد نگاهی به دستورالعمل انداخت: «بگذارید ببینم ... آهان ... اینجاست؛ بعد از اولین تزریق والدین می خواهند تمام جنبه های زندگی بچه خود را کنترل کنند. نوع لباس پوشیدنش، دوستانش، سرگرمی هایش، موضوعات درسی در مدرسه، شغلش، نوع سه چرخه یا دوچرخه اش، اتومبیل و بقیه ی کارهای او را. این والدین می خواهند همه چیز مطابق میل آنها انجام شود.»

نادر پرسید: «عوارض جانبی اش چیست؟»

ماما گفت: «بگذار ببینم ... در بعضی موارد، بچه از والدین خود متنفر می شود و منتظر است تا روزی آنها را ترک کند. در هفده سالگی طغیان می کند و به گروه توریست ها می پیوندد و پدر و مادرش را تا اواسط چهل سالگی اش - زمانی که دارد در یک مزرعه اشتراکی در اصفهان زندگی می کند - نمی بیند.»

دعوا کردن کودک

ماما احساس کرد نبرد را می بازد و به سرعت جعبه دیگری را بیرون کشید: «این یکی انگار بهتر است. نظرتان درباره ی تزریق "استاندارد خیلی بالا" چیست؟ با این یکی هیچ کدام از کارهایی که بچه انجام می دهد به اندازه ی کافی خوب نیست؛ والدین از همه چیز او ایراد می گیرند. شعار آنها این است: "اگر کاری ارزش انجامش را دارد، باید آن را بدون نقص انجام داد" و "نفر دوم در یادها نمی ماند".»

او ادامه داد: «الان می دانم چه می خواهید بپرسید. درباره عوارض جانبی. خب، بگذارید ببینم؛ در بعضی موارد بچه کاملاً گیج می شود و حتی نمی تواند از موفقیت هایش لذت ببرد چون او را ترسانده اند، دفعه بعد باید کارش را بهتر انجام دهد. بعدها در زندگی، آنها یا کاملاً تسلیم می شوند یا آن قدر به رقابت می پردازند که عزیزان خود را دیوانه و دوستانشان را تا سر حد مرگ خسته کنند. آنها در زندگی بزرگسالی خود آرامش ندارند و نمی توانند باور کنند کسی آنها را به خاطر آنچه که هستند دوست داشته باشد.»

بعد ماما جعبه ی دیگر را بیرون آورد، اما نادر جلوی او را گرفت: «ببینید، من نمی خواهم بی ادبی کنم و می دانم ما تازه پدر و مادر شده ایم و چیزی نمی دانیم اما این را می دانیم که نمی خواهیم هیچ کدام از اینها باشیم. ما دوست نداریم بیش حمایت گر باشیم، اما دلمان می خواهد محتاط باشیم. نمی خواهیم سهل انگار باشیم اما می خواهیم به آنچه که او فکر می کند بهترین علاقه اوست، نه نگوییم. اگر او را به خاطر اینکه همیشه دیر می کند، از شغل پاره وقتش اخراج کنند، به او خواهم گفت که زندگی در دنیای واقعی یعنی چه! و به او پول نمی دهم تا برود با رفقایش خوش بگذراند.

پسر من دوستان صمیمی زیادی خواهد داشت، اما فقط یک پدر و مادر خواهد داشت. ما آماده خواهیم بود به او حرف های سخت بزنیم، حتی اگر به معنای آن باشد که هر چند وقت یک بار با او مشاجره کنیم. من نمی خواهم کنترل کننده باشم، اما دوست دارم محکم باشم. اگر چه پسرمان وقتی بزرگ شد خیلی از تصمیم ها را خودش می گیرد، می خواهم او بداند که به عقیده ی من چه چیزی برایش بهترین است. ممکن است او به نصیحت من عمل نکند، اما می خواهم بداند که هر چه پیش بیاید باز هم از او حمایت می کنم و بالاخره دلم نمی خواهد ایرادگیر باشم. دوست دارم مشوق او باشم، حتی اگر او نفر دوم یا آخر شود. اگر بیشترین تلاشش را کرده باشد، می خواهم بداند که به او افتخار می کنم. دلم می خواهد او از توانایی هایش استفاده کند، اما بیشتر از آن می خواهم بداند که در هر حالی او را دوست دارم.»

ماما ایستاده بود و به جعبه های آمپول در دستش خیره می نگریست. آن زوج برای یک لجظه فکر کردند الآن است که او عصبانی شوند، اما او در عوض لبخند زد و گفت: «همه ی این جعبه ها خالی هستند. من با همه ی پدر و مادرهای جوان این بازی را می کنم. انتخاب شما خوب بود. لذتش را ببرید.»

ماما در آن موقعیت انگار فقط چند مورد را پیشنهاد کرده بود، اما در واقع او چند روش تربیتی را توضیح داده بود که شاید دانستن در مورد آنها ما را مجاب کند، از روز اول بدانیم مشغول چه کاری هستیم!

خوشحال می شویم که شما هم نظرتان را در مورد این داستان و اینکه اگر روز اول با چنین تجربه ای مواجه می شدید چه می کردید، با ما در میان بگذارید. کافی است در همین قسمت نظر بگذارید.

منبع: "از تولّد"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۹۵ ، ۱۴:۱۱
حمید کثیری
يكشنبه, ۱۶ خرداد ۱۳۹۵، ۰۳:۰۲ ب.ظ

قدرت جادوییِ تشویق و کلمات را دست کم نگیرید!

خیلی از ما برای داشتن یک خانواده خوب و شاد، فکر می کنیم که باید تا حد امکان دیگران را شبیه خود یا به بیان دقیق تر، شبیه خواسته های خود کنیم. یعنی همسر و فرزندان ما شبیه ایده آل هایی که در ذهن ما می گذرد؛ باشند. از این بگذریم که خود ما در اکثر اوقات به این ایده آل ها نزدیک هم نشده ایم؛ اما توقع آن را از اطرافیان خود داریم!

یکی از کسانی که سالهاست در امر "توانمندسازی والدین" مشغول به فعالیت است؛ یک مصاحبه رادیویی داشت. در این مصاحبه از او پرسیدند: «اگر می توانستید به عقب برگردید و زندگی خانوادگی خود را دوباره آغاز کنید، دلتان می خواست چه کاری را طور دیگری انجام می دادید؟» بدون مکث پاسخ داد: «ای کاش در آن سال های اولیه سعی نمی کردم خانواده ام را تبدیل به کسانی کنم که نمی توانستند باشند. اگر دوباره چنین شانسی به دست می آوردم، آن ها را همان طور که بودند می پذیرفتم. به جای آنکه ببینم چقدر با دیدگاه کمال طلبانه و غیرموجه من مطابقت دارند، وقت می گذاشتم تا آنها را در ویژگی های مثبت و نقاط قدرتشان تشویق کنم.»

هدیه ای به نام پذیرفتن دیگران

یکی از بزرگ ترین هدیه هایی که می توانیم به اعضای خانواده خود بدهیم، پذیرفتن است. اگر افراد باور نداشته باشند که مورد پذیرش هستند به سختی باور می کنند که دوستشان دارید. قطعاً تمام ما زمان هایی را در زندگی خانوادگی مان به یاد می آوریم که دیگران را نمی پذیرفتیم، زمانی هایی که می خواستیم همه را عوض کنیم، غیر از خودمان! در مورد بچه ها نیز به کرّات این موضوع اتفاق می افتد. مثلاً شاید شما دوست داشته اید پسرتان همانند دختر شما درسخوان باشد یا دخترتان مثل پسر شما به ورزش اهمیت بدهد و یا حتی همسرتان قدری . . . . ! اما باید بدانید که داشتن کسی که از خصوصیات رفتاری او خوشتان نمی آید بسیار ملال آور خواهد بود؛ زیرا شما به دنبال این هستید که او شخص دیگری باشد. مشکل اینجاست که وقتی شما سعی می کنید به این صورت کسی را عوض کنید، آن شخص را همان طوری که هست از دست داده اید و در واقع از خوصیات مثبت او نیز بهره نبرده اید.

برای مدتی کوتاه این کار را امتحان کنید. قدر استعدادهای فردی و شخصیتی اعضای خانواده تان را بدانید و این را به آنها بگویید. این کار یعنی اول از همه خود شما باید تغییر کنید. از این پس به جای اینکه روی نکات و نقاط منفی دیگران دست بگذارید؛ روی نقاط مثبت شان تأکید کنید، چون معمولاً نمی شود کسی را تغییر داد، اما خودمان که باید بتوانیم تغییر کنیم. یک نکته ی جذاب در مورد تغییر دادن خود در یک خانواده که اعضای آن ارتباط تنگاتنگی با هم دارند این است که وقتی این تغییر پویا باشد، بیشتر اوقات دیگر اعضای خانواده را نیز تغییر می دهد.

شاید شما هم دیده باشید که در خانواده هایی این شرایط صدق نمی کند و همه مطابق با خواسته پدر، مادر یا طبق رسم زمانه امروز! فرزند تغییر می کنند اما این خانواده ها معمولاً میزان شادمانی کمتری نسبت به سایر خانواده ها دارند و در اغلب اوقات افراد تحت سلطه فقط شرایط را تحمل می کنند چرا که می دانند در صورت عدم تحمل شاید اتفاقات بدتری در انتظارشان باشد. من بارها با خانواده هایی برخورده ام که بیش از 40 سال با هم زندگی کرده اند ولی در آن خانواده؛ همه پدر را فقط تحمل کرده اند! البته امروز که شرایط تغییر کرده و با کوچکترین نابسمانی دو طرف تصمیم به جدایی می گیرند. شاید گیر و ایراد کار در همین یک نکته باشد؛ پذیرفتن دیگران آنگونه که هستند!

پذیرفتن چه چیزی نیست!

پذیرفتن، به معنای نادیده گرفتن رفتار و کلام نامناسب نیست و اینکه امیدمان را برای تغییرهای مثبت در عضو دیگر خانواده از دست بدهیم، نیست. پذیرفتن، این نیست که از این بعد هر نابسمانی و کج رفتاری در خانواده را تحت هر شرایطی بپذیریم، بلکه زمانی که رفتاری مثبت می بینید باید آن را تقویت و تشویق کنید و از این طریق سعی در تأثیرگذاری روی سایر رفتارها داشته باشید.

یادتان باشد زمانی که شما فردی را مداوم تشویق و تأیید می کنید، راحت تر رفتارهای غلطی که به او گوشزد می کنید را می پذیرد تا فردی که مدام از شما تحقیر و توهین و عدم تأیید گرفته است.

برای تأیید و تشویق دیگران نیز هیچ چیز را دست کم نگیرید، قرار نیست اتفاق های بزرگی بیافتد تا شما دیگران را تشویق کنید. مسائل روزمره که خیلی ساده از کنارشان رد می شویم، قدرتی شگفت آور دارند. همین که شما لباسی را که همسر یا فرزندتان پوشیده؛ تأیید می کنید و می گویید: «خیلی بهت می یاد» یا در مورد غذایی که پخته می گویید: «غذایی که پختی عالی بود» این باعث می شود دیگران با پذیرش از طرف شما مواجه شوند و احساس خاص بودن کنند و همین موضوع اعتماد به نفسی زایدالوصف در آن ها ایجاد کند.

قدرت بی اندازه کلمات

برخلاف آنچه که یاد گرفته ایم، «حرف به هیچ وجه باد هوا نیست!» و اگر قرار بود یکی از درس های زندگی مان را خیلی زودتر یاد می گرفتیم، شاید این جمله بود که حرف ها به هیچ وجه باد هوا نیستند که خیلی ساده از این طرف بیایند و از آن طرف نابود شوند! بسیار با افرادی برخورده ام که پس از سال ها، هنوز بار حرف هایی را به دوش می کشند و آزارشان می دهد که شاید فرد گوینده اصلاً فکر آن را هم نکند که روزی چنین حرف هایی زده است!

فردی را می شناختم که چند وقت پیش قصد جدایی از همسر خود را داشت و یکی از مواردی که ادامه زندگی را برایشان سخت می کرد، حرف هایی بود که در حین ناراحتی و دعوا به هم گفته بودند، چه برسد به افرادی که به صورت روزمره و مدام در حال زدن حرف هایی هستند که طرف مقابلشان را آزار می دهد.

اگر روزی خانواده ای را دیدید که رابطه ی میان آن ها مستحکم است - چه پولدار یا فقیر، چه ناتنی یا تنی، چه پدر و مادر در یک خانه و یا از هم جدا شده بودند، چه تعداد بچه ها یکی باشد یا بیشتر - احتمالاً یک دستورالعمل واحد را برای رابطه محکم آن ها پیدا خواهید کرد: قدرت تشویق.

احتمالاً اگر با برنامه ریزی عصبی- کلامی (NLP) قدری آشنا باشید می دانید که یکی از مهم ترین موارد در این رویکرد ارتباطی؛ دانستن قدرت کلام و کلمات است. در برنامه ریزی عصبی- کلامی، فرد را به واسطه جملات و کلماتی که درباره خود به کار می برد؛ تغییر می دهند و به شما می آموزند که در ارتباط با دیگران نیز قدرت جملات و کلمات مثبت را به هیچ عنوان نادیده نگیرید و این موضوع فارغ از بررسی سایر مدعیات این رویکرد ارتباطی واقعاً درست است. (بررسی دقیق برنامه ریزی عصبی- کلامی زمان و مکان دیگری را می طلبد، چرا که به تجربه و تحقیقات علمی ثابت شده تمامی نسخه ها و مدعیات آنها قابل اجرا و کاربردی نیستند.)

اگر بخواهید بهترین را به زندگی فرزندان و همسر خود بیاورید، باید به قدرت تشویق کردن پی ببرید. البته تشویقی که هرگز نباید غیرصادقانه باشد و باید در مورد کارهای کوچک نیز به کار برده شود.

تأیید و تصدیق کردن باید به رفتار و منش شما تبدیل شود. گاهی خانواده هایی را دیده ام که با کلمه های انتقادی و مخرب به تدریج نابود می شوند. شوهرانی را دیده ام که همسران خود را تحقیر می کنند و در جمع اضافه وزنشان یا عقل و تدبیر آن ها را به سخره می گیرند و در مقابل زنانی که دستاوردهای یک عمر شوهران خود را مقابل دوستان آنها به افتضاح می کشند. والدینی که اعتماد به نفسِ ظریفی که در کودکان شکل گرفته را از بین می برند و با جملاتی مثل «این مزاحم از کجا اومد؟»، «نکنه باز می خوای خرابکاری کنی؟» و . . . آن ها را آزار می دهند و البته پس از مدتی قدرت کلام خود را در مقابل فرزندانشان از بین می برند.

تشویق کودک

یک نکته در باب تشویق

ما همیشه نمی توانیم خانواده های خود را تشویق و تحسین کنیم و این امری بدیهی است. گاهی وقت ها مجبوریم رو در روی کسی بایستیم و به او بگوییم که کاری که انجام داده پذیرفتنی نیست و نباید آن را تکرار کند. گاهی اوقت زن و شوهرها مجبورند حرف های سختی به هم بزنند و البته والدین در این هنگام باید برای خدشه دار شدن محبوبیت خود آماده باشند. اما وقتی که مجبوریم حرف های مشکلی بزنیم، شنیدن این حرف ها از زبان کسی که بیشتر وقت ها به راحتی از ما تعریف کرده و در گذشته ما را مورد تصدیق قرار داده، آسان تر و تأثیرگذارتر خواهد بود. یادتان باشد حتی در هنگام ناراحتی نیز باید کلمات درست و مودبانه از زبان شما خارج شود، نه مواردی که خود شما هم بعداً از گفتن آنها پشیمان شوید.

قانونی ساده در تشویق

ماحصل بحث اگر قرار باشد یک قانون ساده باشد، می توان آن را اینگونه گفت: «حواستان باشد و مچ بچه ها را وقتی بگیرید که کار درستی انجام می دهند.» وقتی متوجه کار درستی باشید که افراد انجام می دهند می توانید موقعیتی را برای تشویق کردن آن ها بیابید، حتی اگر کار آسانی نباشد.

هر چه درباره تشویق و تأیید دیگران گفته شد را بیاموزید اما یادتان باشد، این کار نباید در دیگران ایجاد توقع بکند و آن را وظیفه شما تلقی کنند. سعی کنید با روش های مختلف ارزش این کار را نزد دیگران حفظ کنید. اما تحت هر شرایطی خودتان در کاری که می کنید؛ صادق باشید.

چند نکته کاربردی

1. نامه ای به همسر و هر کدام از بچه هایتان بنویسید - حتی به افراد فامیل خود - و به آنها بگویید که چقدر برای شما مهم هستند.

2. یک یادداشت تشویق آمیز در کیف غذای فرزندتان یا روی بالش همسرتان بگذارید.

3. وقتی فرزندتان کار درستی انجام می دهد، مچش را بگیرید. اگر برایتان مشکل است ایده ای را پیدا کنید، برای شروع می توان از این موارد اسم برد:

  • لباس پوشیدن بدون کمک
  • مهربان بودن با طبیعت و حیوانات
  • گفتن یک لطیفه ی خنده دار
  • اهمیت دادن به افراد تنها
  • به یاد آوردن اسامی افراد
  • یک دوست صادق بودن
  • اشتباه خود را پذیرفتن
  • کمک کردن در بعضی از کارها؛ بدون اینکه از آنها خواسته باشید.

4. هدیه خریدن یکی از آداب خوب اسلامی است و به گفته پیامبر کینه ها را از بین می برد، پس آن را هر چند وقت یک بار امتحان کنید.

 

Rewards-image

ارزشش را دارد تا این موارد را در مورد همسرتان نیز به کار ببرید، شک نکنید زندگی بهتری در انتظار خواهید داشت.

 

بخشی از مطالب گفته شده، برداشتی آزاد از کتاب خانواده شصت دقیقه ای اثر راب پارسونز می باشد. شما هم اگر در انی زمینه تجربه ای دارید و مواردی در رد و تأیید این بحث به نظرتان می رسد در این بخش نظر بگذارید تا دیگران نیز با دیدگاه شما آشنا شوند.

منبع: "از تولّد"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۹۵ ، ۱۵:۰۲
حمید کثیری
يكشنبه, ۱۶ خرداد ۱۳۹۵، ۰۸:۴۹ ق.ظ

تأثیرات طلاق بر فرزندان

طلاق و جدایی در قدیم آنقدر سخت و سنگین بود که خیلی ها سختشان بود حتی اسم آن را بیاورند. آنقدر این مسئله قبح داشت که واقعاً برای عده ای سخت بود به دیگران بگویند در خاندان ما قبلاً چنین اتفاقی افتاده است. خاطرم هست زمانی که ضرب المثل های فارسی را نگاه می کردم، اشارات بسیار جالبی در مورد طلاق دیدم. یکی از آن ها این بود:

زن مرده را زنش دِه، طلاق را آنَش ده

طلاق و جدایی خانواده را از هم می پاشد و قطعاً به نفع یک جامعه نیست که آمار طلاق در آن بالا برود، اما واقعاً گاهی اوقات چاره ای جز این موضوع نیست که اگر چنین بود شارع مقدس آن را حلال نمی شمرد، ولو آنکه این حلال مکروه ترین حلال ها باشد. اما طلاق در خانواده ها چه تأثیری بر فرزندان می گذارد؟ آیا به تمام جوانب آن اندیشیده ایم؟!

مقاله ای در این باب می خواندم که دیدم بد نیست، اینجا هم بازنشر داده شود و دیگران هم از آن استفاده کنند. در ادامه بخش هایی از مقاله خانم طاهره درویش با عنوان "طلاق و اثر طلاق بر کودکان"آورده می شود که شاید بد نباشد کسانی که به این نقطه رسیده اند، با چشمی بازتر عواقب آن را برای فرزندانشان بدانند و پس از آن اگر باز هم تصمیم بر جدایی بود، تصمیمی عاقلانه تر که به نفع خود و فرزندانشان باشد، بگیرند.

طلاق یک از پیامدهای ناگوار و تلخ زندگی است که طبعا برای گروهی کثیری از انسانها اجتناب ناپذیر می باشد. اگر چه در این پروسه جدایی والدین بعضا کمک می کند تا آینده ای دگرگون داشته باشند اما متاسفانه اغلب فرزندان در این راه صدمه دیده و حتی خود را مقصر و محکوم می بینند. به همین خاطر در اینجا بطور اختصار به این موضوع اشاره شده است:

1274006022_12_6150dee2da

تأثیر طلاق بر فرزندان چیست؟

تأثیر مستقیم آن تزریق عواطف رنجور از جمله ترس، خشم، گیجی و بهت‌زدگی است. اما باید اذعان داشت که کودکان می‌توانند پس از مدتی به حیات طبیعی خود بازگردند. البته در این رابطه نقش والدین بسیار اساسی است. آنان باید کودکان خود را زیر چتر حمایت خود قرار دهند و هدایت صحیح را از آنان دریغ نکنند. طلاق به‌خصوص بر کودکان در دوران ابتدایی تحصیل تأثیر عمیق‌تری می‌گذارد. حس عدم امنیت کودکان را به‌شدت آزار می‌دهد و آنها از بازگو کردن شرایط خانوادة خود احساس شرمساری دارند. حتی پس از مدتی ممکن است که بچه‌ها خود را سرزنش کنند. در این باره، واکنش بچه‌ها متفاوت است. برخی غم و درد نهان خود را ابراز می‌کنند و بعضی دیگر آن را پنهان می‌کنند.

1- ترس و اضطراب:

ترس و اضطراب به‌خصوص دامن گیر بچه‌هایی می‌شود که مدارس ابتدایی را می‌گذرانند. طلاق با خود حس عدم امنیت را در کودکان می‌پروراند. پس از طلاق برخی از بچه‌ها از حس عمیق ناتوانی رنج می‌برند. بچه‌های کوچک‌تر گاه فکر می‌کنند که والدین در فکر ترک آنها هستند و این حس ناامنی آنها را تشدید می‌کند. درگیری والدین نیز استرس و اضطراب بچه‌ها را شدت می‌بخشد. امکان دارد که عوارض فیزیکی از جمله سردرد، درد معده و غیره در کودکان نمایان شود. واکنش بچه‌های بزرگ‌تر عموماً انزوا و خلوت گزینی است که خود گواه دیگری بر ترس و نگرانی آنهاست.

2- خشم و از کوره دررفتگی:

خشم نیز یکی دیگر از مظاهر رفتاری است که کودکان به‌خصوص در مدارس ابتدایی از خود نشان می‌دهند. گاه بچه‌ها از والدین خشمگین هستند و آنها را سرزنش می‌کنند. بچه‌های بزرگ‌تر گاه آشکارا والدینشان را شماتت می‌کنند. خشم بچه‌ها گاه با زیر سؤال بردن قوانین خانه و یا وظایفشان جلوه‌گر می‌شود. گاه نیز به‌شکل فعال فرزندان طلاق با بچه‌های دیگر به زدوخورد می‌پردازند

3- ایجاد زمینه های وسواس در دختران و پسران:

(وسواس تکرار بدون اراده و افراطی اعمال و کارهای روزمره است )

4- بروز افسردگی در کودکان و نوجوانان:

در این نوع بیماری اجتماعی، فرد فاقد احساس لذت یا درک کمتری از زندگی روزمره است، بی اشتهایی بر او چیره شده و خستگی به طور مداوم در ارگانیسم بدن وی مشاهده می شود.

5- به وجود آوردن زمینه های اضطراب:

در نوجوانان حالتی شبیه به احساس ترس، نگرانی و تشویش به وجود می آید. در این بیماری علائم بیم از آینده در رفتار نوجوانان مشهود است. نوجوان با توجه به سستی مبانی خانواده از تفکر در مورد برنامه ریزی مدون برای حرکت های دسته جمعی و گروهی وحشت دارد.

6- ایجاد روحیه پرخاشگری و عصیان در نوجوانان:

نتیجه محرومیت های مداوم از مهر و محبت پدری است. در این نوع بیماری چون نوجوان امکان مذاکره حضوری و مستقیم و متقابل با پدر و مادر خود را نمی یابد و از طرفی سؤال های خود را بی جواب می بیند، روحیه عصیان و پرخاشگری در او به وجود می آید. رفتارهای پرخاشگرانه در اعمال و گفتار نوجوانانی که خانواده های آنان از همدیگر جدا شده اند کاملاً مشهود است.

7- بی قراری:

این بیماری با شدت و ضعف در نوجوانان خانواده هایی که شاهد جدایی پدر و مادر خود بوده اند مشاهده می شود. حالتی که فرد در مقابل هرگونه عاملی تحریک پذیر است یعنی حتی در مقابل محرک های ضعیف
عکس العمل شدید نشان می دهد.

8- حسادت سوءظن و سماجت:

در نوجوانان خانواده هایی که والدین آنها از هم جدا شده اند این حساسیت ها دیده شده است. این گروه از نوجوانان در مقابل همراهان و همسالان خود حساسیت بیشتر و زیاده از حد نشان می دهند.

افسردگی کودک

9- قربانی روحی و عاطفی:

کودکان اولین قربانی طلاقند، قربانی روحی، عاطفی و حتی گاهی جسمی. کودک پس از طلاق در خانواده گیج و حسرت‌زده است و کمتر می‌تواند تعادل خود را حفظ کند، بویژه کودکی که با پدر و مادر بسیار مانوس است و دائما در دامان آنان و نازپرورده‌شان بوده است.

10- وحشت از زندگی:

کودکی که والدینش از هم جدا شده‌اند، خانه را محل وحشت می‌داند و بیشتر در جستجوی پناهگاهی دیگر است؛ پناهگاهی که برای او تسلی‌بخش و محل امن و راحتی باشد.

بسیاری از بی‌اعتنایی‌های کودک به دنیا و دیگران هنگام جدایی والدین پیش می‌آید و این از آن جهت است که روح محدود و کوچک طفل، نمی‌تواند آن را تحمل کند.

11- یتیمی کودکان:

کودکان پس از طلاق و جدایی والدین، حقیقتا یتیم می‌شوند. مخصوصا اگر خردسال باشند دردشان عظیم‌تر است؛ چون طفل در هر سطحی از آسایش و امکانات باشد، باز نیاز به مادر دارد. این درد برای کودکان سنگین است که نمی‌توانند خود را به مادر یا پدر برساند و برای دیدار آنان باید منتظر اوقات رسمی باشند.

گاهی طفل نیمه‌شب برمی‌خیزد و مادر را طلب می‌کند. پیداست در آن صورت چه حالی به او دست خواهد داد. این که در اثر اختلاف پدر و مادر، مادرش در خانه نیست و مثلا فردا باید او را ببیند دردی عمیق است.

12- دربه‌دری و نابسامانی:

حاصل طلاق، دربه‌در کردن و نابسامانی فرزندان و به خود واگذاشتن آنان یا سپردن فرزندان به دست نامادری یا ناپدری است که ممکن است آنها را زجر بدهند. پس از طلاق، کودک مجسمه‌ای متحرک و عروسکی است که گاهی نزد مادر، زمانی پیش پدر، هنگامی نزد عمه، خاله، دایی و گاهی هم در پرورشگاه است و پیداست این دست به دست شدن‌ها، عادت یافتن لحظه‌ای به خوی‌ها و تربیت‌ها و فرهنگ‌های متفاوت چه تاثیری نامطلوب در روان کودک و در فرم تربیتی او می‌گذارد.

13- احساس گناه:

گاهی کودک در جدایی والدین احساس گناه می‌کند. گمان دارد چون شیطان بوده و پدر و مادر را اذیت کرده، والدین آنان جدا شده‌اند. این مساله بیشتر از زبان معصومانه آنان شنیده می‌شود که: «مامان! بیا دیگه تو را اذیت نمی‌کنم». یا می‌گویند: «بابا! بیا قول می‌دهم دیگر شیطنت نکنم» اینان خود را مسوول احساس می‌کنند و گمان دارند اشتباهی را مرتکب شده‌اند.

14- گیجی و بهت‌زدگی:

پس از طلاق، کودک مات و مبهوت می‌شود و حتی انگیزه تحصیل را از دست می‌دهد و با افت تحصیلی مواجه می‌شود. گاهی بیمار می‌شوند و در جستجوی پناهی برای مهرورزی، دلجویی و نوازش هستند، اینان به حقیقت بیمار نیستند، بلکه نقطه اتکای خود را از دست داده‌اند، بدینسان با دارو نمی‌توان درمانشان کرد، بلکه با نوازش می‌توان درد آنان را علاج کرد.

15- تاثیر منفی در رشد:

بررسی‌ها نشان داده‌اند کودکانی که از مادر جدا شده‌اند، رشدشان کمتر از آنانی است که از مادر خود جدا نیستند؛ اگرچه مادر یک مربی پرورش یافته نباشد و در شرایط بهداشتی روانی مناسب تربیت نیافته باشند، فقدان مادر جلوی شکوفا شدن کودک را در تمام زمینه‌ها می‌گیرد و در شخصیت عاطفی او اثر منفی می‌گذارد.

16- بدبینی به پدر و مادر:

کودکان پس از جدایی والدین، معمولا به یکی از والدین، پدر یا مادر بدبین می‌شوند و به او با نظر کراهت می‌نگرند. معمولا یا طرفدار پدر می‌شوند یا طرفدار مادر که در هر دو صورت برای فرزند و حتی والدین نامطلوب است. ضروری است والدین لااقل در برابر کودک، عکس‌العمل مناسب داشته باشند و در حضور آنان از هم بدگویی یا شکوه نکنند.

17- کمبودهای عاطفی:

کودکی که از پدر یا مادر جدا شده، از مهر و نوازش دو طرف سیراب نیست و اغلب با تشنگی عاطفی مواجه است و بعید نیست در جستجوی محبت، به دام افراد شیادی بیفتد و عفت و پاکدامنی خود را از دست بدهد، امری که در جوامع مختلف به نمونه‌های بسیاری از آن برخورد می‌کنیم.

18- نابهنجاری کودکان:

بالاخره کودکانی که والدین آنان از هم جدا شده‌اند، کودکانی عادی و بهنجار نیستند. بررسی‌های روان‌شناسان آلمان نشان داده است اینان اغلب محروم از عاطفه و در بزرگسالی افرادی برای شرارت و جنایت خواهند بود.

طلاق در معنای کلی آن در ذهن بسیاری از افراد فی نفسه امری نامطلوب و ناخوشایند تلقی می شود. بسیاری از زوجین پس از ناکامی و با نهایت درماندگی، طلاق را به عنوان تنها راه حل انتخاب می کنند. روند رو به رشد طلاق در ایران به ویژه در سال های اخیر، نشان می دهد که زشتی و قبح این پدیده در جامعه ما کمرنگ شده است.

جالب است بدانیم بیشتر طلاق ها در سال های اول زندگی و به صورت دقیق تر نیمی از طلاق ها در هفت سال اول زندگی رخ می دهد. یعنی دوره ای که زن و مرد بیشتر بر اساس مسائل احساسی و هیجانی تصمیم گیری می کنند و شاید بتوان گفت که هنوز به شناخت درست و منطقی از انتظارات و مسئولیت های زندگی زناشویی دست نیافته اند.

بسیاری از والدین نگران اثرات منفی طلاق بر روی کودکان خود هستند و برخی از آنها به همین خاطر از طلاق صرف نظر می کنند. اهمیت زیادی دارد که والدین از میزان تأثیرات طلاق بر روی کودکان درک روشنی داشته باشند تا بتوانند از تأثیرات منفی آن بکاهند.

شما هم اگر موارد دیگری در این باره به ذهنتان می رسد و یا بر حسب شرایط تجربه خوشایند یا ناخوشایندی داشته اید، در بخش کامنت های همین مطلب با دیگران در میان بگذارید.

منبع: "ازتولّد"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۹۵ ، ۰۸:۴۹
حمید کثیری
يكشنبه, ۱۶ خرداد ۱۳۹۵، ۰۸:۴۲ ق.ظ

آیا نوزادان به صورت ذاتی با یکدیگر تفاوت دارند؟

کودکان به طور کلی از نظر خلق و خو و رفتار و عواطف با یکدیگر تفاوت هایی دارند. بخشی از این تفاوت ها ناشی از نحوه تربیت و پرورش، تأثیر محیط و اتفاقاتی است که برای آن ها رخ می دهد ولی بخش دیگر به سبب تفاوت هایی است که به صورت ذاتی در بدو تولد بین آنان وجود دارد.

به طور ذاتی و سرشتی، هر کودک خصوصیاتی دارد که ما در اینجا به آن مزاج کودک می گوییم. مادران ممکن است این اختلاف را حتی در دوران حاملگی هم حس کنند. بعضی از مادران باردار اظهار می کنند که جنین هیچ وقت اجازه ی استراحت را به ایشان نمی دهد و مثل یک فوتبالیست در شکم شان می دود و محکم لگد می زند و برعکس برخی از مادران از آرامش جنین خود حکایت می کنند که حتی گاهی آن ها را نگران می کند.

بعضی از نوزادان از بدو تولّد هیجانی ترند، بیش تر گریه می کنند و نیاز به جلب توجه بیشتری دارند. خواب و خوراک و اعمال دفعی آن ها نیز تابع آهنگ ثابتی نیست. مادر چنین نوزادی باید همواره مراقب و گوش به زنگ باشد و به او توجه داشته باشد؛ به طوری که ممکن است اظهار کند: این نوزاد هیچ وقت از توجه من راضی نمی شود. چنین نوزادی می تواند مادر را خسته و عصبی کند و مشخص است که نگهداری از چنین کودکی توانایی جسمی و روحی بیشتری را می طلبد.

مزاج کودکان از جنبه های مختلف با هم متفاوت است یعنی در موارد مختلف رفتارهای مختلفی از کودک مشاهده می شود که به طور خلاصه می توان چند مورد را به آن اشاره کرد:

1. تفاوت در میزان فعالیت

فعالیت بعضی از بچه ها بیشتر است، برخی پرتحرک تر و واکنشی ترند و بعضی دیگر آرام و کم تحرک ترند.

2. آهنگی نیاز متفاوت!

آهنگ نیازهای کودکان در زمینه های مختلف مثل گرسنگی، اجابت مزاج، خواب و بیداری با یکدیگر متفاوت است. دفعات نیاز به شیر در طول شبانه روز، دفعات اجابت مزاج و ساعات مورد نیاز برای خواب، در کودکان یکسان نیست. علاوه بر آن، در بعضی از کودکان این آهنگ ها از الگوی ثابتی پیروی نمی کند و در بعضی دیگر منظم است.

3. اجتماعی یا غیراجتماعی

برخی کودکان اجتماعی ترند، تمایل زیادی به جمع دارند و به عوامل محیطی مثل غذا، افراد یا اسباب بازی ها تمایل بیشتری نشان می دهند. اما برخی دیگر در خود فرو رفته تر و آرام ترند.

4. سازگاری با شرایط

گروهی از کودکان به سرعت با شرایط جدید سازگاری پیدا می کنند. به افراد، اشیاء و محیط های نو عادت می کنند و بی تابی نمی کنند ولی گروهی دیگر به تغییرات حساس هستند، واکنش منفی نشان می دهند و مدتی طول می کشد تا با وضعیت های جدید کنار بیایند.

بیش فعالی

5. تفاوت در میزان انرژی

میزان انرژی کودکان نیز با هم تفاوت دارد و خلقیات مختلفی هم در آنان دیده می شود؛ گروهی شادتر و به هر لبخند واکنش نشان می دهند و بعضی ها نیز عبوسند.

6. حساس بودن در برابر محرک ها

بعضی از کودکان بسیار حساسند و به کوچک ترین محرکی واکنش نشان می دهند و تقلا می کنند و می گریند ولی بعضی ها بی خیال ترند و فقط به محرک های شدید عکس العمل خاصی نشان می دهند. از این رو بعضی از نوزادان را به راحتی می توان استحمام کرد یا پوشک و لباسشان را عوض کرد ولی بعضی دیگر شدیداً عناد می ورزند و لگد می زنند. عکس العمل کودکان نسبت به سر و صدا نیز با هم تفاوت دارد.

7. بغلی یا تدافعی

گروهی از نوزادان حالتی دوستانه دارند، زود صمیمی می شوند و گروهی دیگر حالت تدافعی به خود می گیرند و زود گریه می کنند. بعضی ها بغلی اند و برهی خود را سفت می کنند و خیلی خوششان نمی آیند به بغل کسی بروند.

8. تمرکز در کار یا عدم تمرکز

بعضی ها حواس پرتند، هر عامل کوچکی حواس آن ها را پرت کرده و از کارشان باز می دارد ولی بعضی از کودکان وقتی به کاری مشغول می شوند با دقت آن را تا پایان ادامه می دهند.

لازم به ذکر است که این تفاوت ها جدا از نحوه تربیت، به طور ذاتی از بدو تولّد وجود دارد و تا سنین بالا هم ممکن است باقی بماند البته محیط و تربیت می تواند تغییراتی در آن ها ایجاد کند. فقط نکته ای که وجود دارد این است که بسیاری از این موارد طبیعی هستند و نباید خانواده ها را دچار تشویش کنند و مدام در حال مقایسه فرزند خود با دیگران باشند. سعی کنید کودکتان را همانگونه که هست بپذیرید و دوست داشته باشید و از آن به بعد آنچه که در تربیت بهتر کودک موثر است به او بیاموزید.

مطالب گفته شده از کتاب “زندگی روانی کودک تا یک سالگی” یا “کودک شیرخوار خود را بشناسیم” نوشته دکتر فرهاد شاملو می باشد که توسط نشر قطره به چاپ رسیده. البته این مطالب با اندکی تغییر و تلخیص آورده شده اند.

شما هم اگر فکر می کنید مواردی دیگری وجود دارد که در کودکان و نوزادان با یکدیگر تفاوت وجود دارد؛ در همین بخش نظر بگذارید تا دیگران هم استفاده کنند.

منبع: "ازتولّد"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۹۵ ، ۰۸:۴۲
حمید کثیری